جلسه 5 - قدم 12
به نام خدای مهربان ، سلام خدمت شما دوست عزیز و باز هم سپاسگذار خداوندم که به من فرصت داد قدم دوازدهم رو با هم ادامه بدیم . این جلسه جلسه آخر قدم دوازدهم ، جلسه قرآنی مون هست و حالا اینکه بعدا قدم 13 و 14 باشه یا نباشه نمی دونم . ایده ای براش نداریم فعلا . خداوند ما رو هدایت می کنه . فعلا کلی کار داریم برای اپدیت محصولات دیگه مون ، مثل روانشناسی ثروت 2 ، روانشناسی ثورت 3 ، دوره عشق و مودت و دوره هایی که از قبل بوده را داریم آپدیت می کنیم داریم تمرین اضافه می کنیم ، جلساتشون اگر جدا نشده ، جدا می کنیم برای قسمت کامنت ها توی سایت و یکسری کارهای اینجوری و بعدا که این کارها انجام شد انشالله حالا خداوند هدایت می کنه که ادامه مسیر به چه شکل باشه .
بریم سراغ جلسه قرآنی و یه توضیح کلی در مورد دوره 12 قدم رو هم با هم داشته باشیم . جلسات قرآنی ، من همیشه برای جلسات قرآنی دوره 12 قدم همیشه از خداوند کمک می خوام که کجا و اصلا در مورد چه موضوعی صحبت کنیم . این بار هم خداوند به شکل خیلی فوق العاده ای الهام کرد به عزیز دلم که در مورد سوره انشراح ، سوره شرح صحبت کنیم که اتفاقاخیلی هم می خوره به جلسه آخر قدم 12 . من قبلا هم گفتم قرآن یه کتاب فرکانسیه و خیلی ، خیلی قوانین جهان رو خوب میشه توش درک کرد به شرط اینکه قرآن رو زیاد بخونیم و اون موارد تکرار شونده یعنی اون اصولی که تکرار میشه توی قرآن به شکل های مختلف از طریق داستان های مختلف . یکسری موضوعات هی تکرار میشه ، تاکید میشه روش . اونها رو اگر عمل کنیم درک کنیم و عمل کنیم ، خیلی ، خیلی زندگی مون تغییر می کنه ، هم دنیا و آخرت . من قبلا گفتم قرآن هم میگه ، ربنا آتنا فی دنیا حسنه و فی آخرت حسنه و قنا عذاب نار . ما رو در دنیا و آخرت به ما احسان رو نیکی و ثروت نعمت عطا بفرما . و این کتاب بسیار بسیار راهگشا بوده برای من توی زندگیم . بسیار بسیار ، فارق از اصلا که الان من مثلا بگم آقا مثلا من مسلمونم یا مسیحی ام یا یهودی ام ، این کتاب یه کتابیه که به نظر من فارق از دین هایی که افراد اسم گذاشتن روش ، می تونه به همه مردم کمک کنه هر کسی که حالا در مسیر باشه دیگه . یضل من یشا یهدی من یشا دیگه می تونه گمراه کنه اونهایی که پتانسیل گمراه شدن رو دارند و می تونه هدایت کنه اونهایی که پتانسل هدایت شدن را دارند .
بریم سراغ سوره شرح ، سوره شرح یه سوره بسیار کوتاهیه با مضامین خیلی خیلی فوق العاده . سوره های کوتاه قرآن سوره هایی هستند که در واقع اون اوایل به پیامبر الهام شدن ، سوره هایی هستند که حالت شعر گونه بیشتری دارند ، یعنی انگار قافیه دارند و خیل توضیحات کمی توشون داده شده تو سوره های کوتاه ، سوره های بلند مخصوصا سوره بقره مثلا خیلی برای هر موضوعی توضیحات مفصل تری داده شده ، سوره های کوتاه تر اینطور نیستند . ولی سوره شرح یه جورایی یه جمع بندی خیلی خوبی داره که انگار مثلا از یه برهه تاریخی پیامبر رد شده و یک برهه جدیدی براش بوجود اومده مثل ما که مثلا از دوره جلسه اول قدم اول شروع کردیم و الان رسیدیم به قدم 12 و یک برهه جدیدی برامون شروع میشه یه همچین اتفاقی هم هست . اتفاقا این ، این سوره هم یک سال بعد از بعثت به پیامبر نازل شده مثل حالا ما دوره 12 قدم رو یکسال بیشتر طول کشید ، ولی قرار بوده یکسال باشه . و خیلی شباهت های جالبی داره ، خیلی پر معناست این سوره ، خیلی چیز ها رو میشه ازش درک کرد . نمی خوام اصلا وارد ، مثلا بگم آقا شان نزول این آیات چی بوده . من اصلا خیلی اعتقاد دارم که قرآن یه جوریه که خود کتاب ، خود این کتاب باید هدایت کنه . این نباشه که مثلا یه سری چیز های دیگه ای در کنار این کتاب باشه تا این کتاب هدایت کننده باشه . این به نظر من درست نیست که حالا بگردیم آقا تک تک اینها شان نزولش چی بوده برای چی اومده برای چی نیومده . نه یه فرمت کلی داره که برای تمام در واقع موارد میشه ازش استفاده کرد و این سوره هم به همین شکله . سوره شرح خداوند می فرماید أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ﴿١﴾ اولین چیزی که توی این سوره های قرآن اصلا از وقتی که من قرآن رو درک کردم برای من خیلی جالب بود وقتی که سیستمی بودن جهان رو درک کردم و بعد به این شکل در واقع قرآن رو هم درک کردم ، این در واقع ضمیر جمع بود توی قرآن . میگه أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ﴿١﴾ آیا ما باز نکردیم قلبت رو ، نمی گه من ، من مثلا به عنوان خدا ، من به عنوان پروردگار ، من به عنوان رب ، آیا من قلبت رو باز نکردم ، این رو نمی گه ، می گه آیا ما باز نکردیم ، ادامه آیه هم همینه ها . از ضمیر جمع استفاده می کنه . ضمیر جمع داره یک سیستم رو نشون میده . در واقع داره یک ، یک قانون مندی توی جهان رو نشون میده . تفاوت ایه هایی که خداوند از ما استفاده کرده ، مثلا میگه انا انزلناه ، انا اعتیناک ، توی این موارد وقتی که از ضمیر جمع استفاده می کنه یا مثل این أَلَمْ نَشْرَحْ ما این کار رو کردیم ، ما باز کردیم داره قوانین رو می گه . توی بحث های توحیدی بحث های عبادی و توحیدی خداوند هیچ موقع نمی گه ما ، نمی گه ما را بپرستید ، میگه من را بپرستید خوب ، من را عبادت کنید خوب همیشه از ضمیر من استفاده . معروفترین آیه اش هم همون آیه ای که در موردش صحبت می کنیم که خداوند می فرماید اذا سالک عبادی انی فانی قریب اجیب نمی گه نجیب میگه اجیب دعوه داع اذا دعان . همش داره من ، من رو میگه در اون مواردی که ما باید وصل بشیم به خداوند . اما اونجایی که خداوند داره کارها رو انجام میده از ما استفاده می کنه . درک تفاوت بین این که کجاها از من استفاده می کنه و کجاها از ما استفاده می کنه به ما کمک می کنه روند جهان هستی رو درک کنیم ، سیستمی بودن جهان رو قوانین درک کنیم . گفتم خداوند مجموعه ای از قوانینه . من اون اوایل که توی ایران بودم وقتی در مورد سیستمی بودن خداوند صحبت می کردم که خداوند یک شخص نیست یک سیستمه که کارها رو انجام میده مثلا خیلی بحث می کردن اقا تو نمی دونم کافر شدی نمی دونم تو فلان شدی تو از دین خارج شدی ، تهدید های مختلف و به شکل های مختلف و اینا ، این چه حرفیه . هر چقدر بیشتر گذشت افراد بیشتر درک کردن یکسری موارد رو شاید هم هیچ وقت یه سری ها درک نکنن ها . ولی شاید الان برای شما واضح تر باشه که اگر فقط درک کنید کجاها قرآن از من استفاده کرده و کجا از ما استفاده کرده درک می کنید که خداوند یک سستمه یک در واقع یک قوانین که داره کارها رو داره انجام میده ، یک شخص نیست ، احساسات نداره . اینکه من هی می اومدم می گفتم خداوند سیستمه و به شکل سیستمی . سیستم یعنی خداوند اصلا شخص نیست که بخوایم بگیم کیه یا کی نیست ، خوب . ما یه عملکردی رو داریم از جهان هستی از خداوند داریم می بینیم دیگه خوب . اینکه حالا بگیم خدا کیه که اصلا ، اصلا کلا این جمله ایراد داره ، خوب . اون که شخص نیست . مثل این میمونه که مثلا بگیم که مثلا قانون مثلا پیوستگی مولکولی مثلا کیه ، خوب . یا قانون مثلا جاذبه زمین یا قانون انرژی هسته ای ضعیف مثلا کیه . اینکه نمی تونیم بگیم ، می تونیم بگیم این قانون ، یک قانونیه که به یک شکل خاصی عمل می کنه در موارد خاص ، خوب . به خاطر همین وقتی که ما میاییم تفات های آیاتی که خداوند از ضمیر اول شخص استفاده کرده از ضمیر جمع استفاده کرده رو میاییم با هم مقایسه می کنیم یه سری درک ها رو به ما میده . و هر کجا که می خواد در مورد سیستم صحبت کنه در مورد قوانین صحبت کنه از ما صحبت می کنه و هر کجا در مورد عبادت هست ، بحث توحید هست ، بحث یکتاپرستی هست از من صحبت می کنه . که البته از اونجایی که اغلب آیات هم در مورد قوانین جهان هست شاید ، درصد نگرفتم ، ولی شاید بالای 95 درصد آیات از ضمیر ما استفاده کرده ، از ضمیر جمع استفاده کرده دیگه نه از ضمیر مفرد . و به این شکل خیلی بهتر میشه خداوند رو درک کرد که خداوند یک شخص نیست که دارای احساسات باشد و طبق یکسری احساسات انسانی عمل کند . اون چیزی که پاشنه آشیل همه ماست در مورد خداوند . همه ما فکر می کنیم که آقا یه ، یه ، خدا یه مثلا مثل یه پادشاه خیلی خیلی قدرتمندی ممکنه باشه که مثلا اگر چه می دونم بتونیم احساساتش رو جریحه دار بکنیم یه کمکی به ما می کنه، مثل اینکه مثلا بریم پیش یه پادشاه چه می دونم گریه و زاری کنی به پاش بیافتی بگی من چقدر بدبختم و اینا و اون دلش بسوزه مثلا یه سری کارها رو برای تو انجام بده . تو روزهای سخت زندگی ما همش همچین احساسی داریم . ناخودآگاه ممکنه منم توی روزهای سخت همچین احساسی رو پیدا کنم که آقا مثلا الان اگر چه می دونم خودم رو به قربانی شدن بزنم ، اگر گریه و زاری بکنم ، اگر بدخت تر باشم مثلا یه اون خدا دلش می سوزه مثلا خیلی موقع ها توی این فیلم ها دیدید حتی خود ما ممکنه دیالوگش استفاده کرده باشیم مثلا به خدا بگیم چقدر بی رحمی مگه نمی بینی زندگی من رو ، نمی دونم زندگی من تیکه پاره شده ، زن و بچه ام ولم کردن ، ورشکست شدم ، نمی دونم مریضیم اینجوریه ، بیماریم اینجوریه ، بابا رجمت بیاد لامصب تو چه قدر مثلا تو می خوای پدر من رو دربیاری ، ای خدای فلان . خیلی از ماها این احساسات رو تجربه کردیم توی روزهای سخت و این در واقع یه احساسات انسانیه که ما تجربه می کنیم اونم بخاطر اون پیش فرضیه که ما در مورد خداوند داریم که یک آدمیه که مثلا حالا اینجوری میشه تحریکش کرد .
ولی واقعیت اینه که یه سیستمه . عملکرد خداوند ، عملکرد سیستمیه ، یعنی اصلا کاری نداره که آقا تو الان فیلم بازی کنی خودت رو به در و دیوار بزنی گریه و زاری بکنی هیچ فرقی نمی کنه . یک سیستمه . ببین عین کامپیوتر در نظر بگیر. یعنی شما مثلا اون وقتی که می خوای وارد کامپیوتر بشی ، مثلا احتمالا خیلی هاتون مثلا پسوردی گذاشتید برای اینکه وارد کامپیوتر بشید . شما تا وقتی که اون پسورد رو درست نزنید اصلا مهم نیست که چقدر فحش می دید ، چقدر قربون صدقه کامپیوتر می رید ، چقدر دوستش دارید ، چقدر اصلا لعنت می کنی بهش ، چقدر مثلا دستت شکسته ، چقدر نمی دونم غذا نداری بخوری ، چقدر نمی دونم چه می دونم همسرت ترکت کرده ، اصلا مهم نیست تا اون پسورد رو درست وارد نکنی نمی تون یوارد کامپیوتر بشی ، تمام شد و رفت . به این می گن عملکرد سیستمی ، خوب . قوانین جهان عملکرد سیستمی ان ، خوب . فرض کنید من دارم با تراکتور کار می کنم یه قوانین بر مکانیک حاکمه دیگه ، یه جایی یا مثلا توی اون مثالی که توی سریال زندگی در بهشت مثلا تراکتور ما تو گل گیر کرد ، یه سری ، یه سری قوانین هست که حالا توضیح علمیش رو من نمی دونم ولی مثلا آقا چسبندگی مولکولی اگر به این قدر برسه ، فشار اگر انقدر باشه و حرکت انقدر باشه ، وزن انقدر باشه ماشین یا اون وسیله یا تراکتور تو گل گیر می کنه . حالا ما بیاییم حالا هی التماس کنیم و با خدا صحبت کنیم هی مثلا تو رو به خدا اینجوری کن یا مثلا بابا ما کار داریم دیرمون شده ، آی به ما رحم کن ، آیا تراکتور درمی آید یا نمی آید . درنمیاد ، اصلا مهم نیست که شما چقدر گریه و زاری می کنی ، مهم نیست که شما چقدر التماس می کنی ، مهم نیست که شما چقدر دعا می کنی ، مهم نیست که شما چقدر در واقع به شکل انسانی به خداوند نگاه می کنی . طبق قانون درمیاد . حالا اگر بتونی یه وسیله ای ، ما حال توی این مثال اومدیم وینچ یک در واقع زنگ زدیم به یک شرکتی یک ماشین خیلی قدرتمندی داشت که وینچ داشت از این کابل های کشنده داشت ، اومد وصل کرد کابل رو به تراکتور بعد اومد خود اون ماشینه خودش رو با یکسری جک و یه سری وسایل که میره توی زمین و این رو کامل توی زمین قفل می کنه ، اومد قفل کرد که خودش حرکت نکنه فقط در واقع تراکتور رو بکشه و بعد تراکتور اروم آروم اومد بیرون و خود تراکتور هم کمک کرد اومد بیرون و مشکل حل شد . حالا فرض کنید که مثلا ما نگاههمون به این داستان مثلا نگاه انسانی بود ، می گفتیم نه حالا می ریم چه می دونم مثل خیلی ادیان و خیلی صحبت ها می ریم یه نظری می کنیم ، یه نظری می کنیم خدا دلش باز می شه مثلا چه می دونم این رو برامون درمیاره . می ریم چه می دونم یه دعایی می خونیم می ریم یه گریه زاری می کنیم ، می ریم مسجد مثلا یه چه می دونم 40 شب مثلا چله می گیریم ، فلان می کنیم این باز می شه . نگاه انسانی ما به مسائل اینجوریه . اما نگاه خداوند اینجوری نیست . عملکرد خداوند اینجوری نیست ، عملکرد سیستمیه . به خاطر همین هم اینجا میاد میگه ، نمی گه که من سینه ات رو باز کردم . میگه ما سینه ات رو باز کردیم ، یعنی گشایش در وجودت ایجاد کردیم ، قلبت رو باز کردیم ، ما این کار رو کردیم .
پس یادتون باشه کل صحبت های ما توی دوره های مختلف در مورد درک عملکرد خداونده . اگر من نوعی بتونم خداوند رو درک کنم و عملکردش رو درک کنم می تونم ازش استفاده کنم دیگه ، وقتی من قانون مکانیک رو بدونم ، خوب . وقتی مثلا شما در مورد همین ساعت ، خوب ، چجوری ساعت رو می تونیم درست کنیم ، یه موتوریه که باید یه سری چرخنده رو بچرخونه ، وقتی ما بدونیم قوانینش رو و بدونیم که آقا مثلا این چرخ دنده بادی هر ، مثلا این چرخ دنده باید هر ثانیه یه بار بچرخه این یکی چرخ دنده باید هر یک دقیقه یک بار بچرخه این یکی چرخ دنده باید یک ساعت یک بار بچرخه ، وقتی ما اینها رو درک می کنیم ، اینها رو می تونیم بذاریم بغل همدیگه به شکل درستی تنظیم کنیم بذاریم بغل همدیگه وقتی قوانینش رو درک کنیم و بعد می تونیم ساعت رو ایجاد کنیم و این ساعته همیشه کار کنه ، بدون اینکه اشتباه کنه ، اگر ما درک کرده باشیم قوانین رو . یعنی به همین شکل اگر ما قوانین خداوند رو درک کنیم به همین شکل می تونیم زندگی مون رو عین ساعت رهبری کنیم واقعا . هر چند که از اونجایی که ما احساسات داریک ، از اونجایی که ما عواطف داریم ، منطق داریم ، ذهنمون ورودی های مختلفی ، اون چرخ دنده هه ورودی متفاوتی بهش داده نمیشه ، اون ساعتی که شما درست می کنید تا از لونگ ایت که اون باتری داره کار می کنه و اون موتوره داره کار می کنه اگر اون چرخ دنده رو درست گذاشته باشی روی همدیگه و محاسبه کرده باشی شعاع چرخش هر کدوم از چرخ دنده ها رو که مثلا ثانیه و دقیقه و ساعت رو نشون بده . تا وقتی اون باتری باشه و موتوره کار کنه کار می کنه ، خوب ، چرا ، چون هیچ عامل دیگه ای وجود نداره . البته اگر مثلا ما توی یک چه می دونم توی فضای خاصی بوده باشیم که حرارت مثلا زیادی بوده باشه و چرخ دنده ها پلاستیکی بوده باشن ممکنه مثلا این عامل حرارت باعث بشه چرخ دنده ها دفورمه بشن و بعد از اون تنظیمه بیان بیرون ها ، خوب . این حالت ولی برای ما هست ، ما یه عالمه عوامل دیگه ای هست که تغییر میده حالمون رو ، تغییر میده درکمون رو ، تغییر میده روحیمون رو ، خوب بخاطر همین ، نمیشه ، شاید نشه دقیق مثل ساعت زندگی مون رو تنظیم کنیم ، چرا ، همون ساعته هم می گم اگر عوامل متعددی ناثیر بذاره روی چرخ دنده ها نمیشه ، فرض کن یه ، فرض کن توی یه فضایی باشیم که دمای هوا هی داره تغییر میکنه ، مثلا یهویی سرد سرد میشه ، یهویی گرم گرم میشه ، خوب اون چرخ دنده ها حتی اگر فلزی هم باشن تحت تاثیر اون دمائه دفورمه میشن و دوباره او کارایی رو ندارن ، یعنی دوباره اونم دقیق نخواد بود ، خوب . ولی از اونجایی که ورودی در مورد ساعت فور اکسمپل ، ورودی مشخصیه نتایج هم نتایج مشخصیه و پایداره . در مورد انسان نه ما مثلا چه می دونم صبح بلند میشیم یه اتفاق ممکنه بیافته نتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم ، یه خبری رو بشنویم نتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم ، نتونیم آرامشون رو حفظ کنیم . از اونجایی که می دونیم قانون ابدیه جهان اینه که جهان احساست ، احساس خوب مساویه اتفاقات خوبه کنترل ذهن می تونه زندگیت رو کنترل کنه ، از اونجایی که ما نمی تونیم خیلی موقع ها ذهنمون رو درست کنترل کنیم ، یعنی درست کنترل کنیم ، ممکنه مثلا من امروز بتونم بهتر کنترل کنم نسبت به دیروز یا فردا بدتر باشه نسبت به امروز . در هر صورت نتایج اونجوری مثل ساعت دقیق نخواهد بود ، اما میشه در واقع یک روندی رو توی تغییرات زندگی مون ببینیم از وقتی که داریم به قوانین جهان هستی عمل می کنیم از وقتی که خداوند رو ، عملکرد خداوند رو به عنوان یک سیستم درک می کنیم و سعی می کنیم که اون سیستم رو درست ، یعنی ورودی مناسب به اون سیستم بدیم و خروجی مناسب بگیریم . هر چند که اون ورودیه نمی تونه همیشه بهترین حالت ممکن باشه ، اما همین که یه ذره بهتر از قبل باشه خروجی هم یه ذره بهتر از قبل خواهد بود . و این روندیه که توی دوره 12 قدم ما از قدم اول اومدیم توی اون چکاپ فرکانسی گفتییم که آقا بنویسید دقیقا در تمام موارد چه ویژگی هایی داره زندگی تون ، حالا تو قدم 12 بیایید بنویسید دوباره و مقایسه کنید ، خوب . که بفهمید که آقا این سیستمه داره درست کار میکنه ، حالا ممکنه توی این مدت دوره 12 قدم یه روزایی هم حالمون گرفته باشه ، یه روزایی هم نتایج جالبی نگرفته باشیم . اما در کل که نگاه می کنیم از وقت یکه درست ورودی می دیم به این سیستم داریم ورودیه ، خروجی درست رو هم دریافت می کنیم . من می خوام یه همچین درکی داشته باشیم . خود من حداقل در مورد خودم اینجوری فکر می کنم که اگر بتونم این درک رو همیشه داشته باشم و سعی کنم تو تمام موارد عمل کنم به همین شکلی که دارم به شما میگم ، می تونم مطمئن باشم که خروجی ، خروجی مناسبی خواهد بود ، حالا مناسب تر خواهد بود یا مناسب خواهد بود یا یک مناسب خواهد بود بر می گرده به اینکه من چقدر می تونم کنترل کنم ذهنم رو . چقدر می تونم عمل کنم به این قوانین . چقدر م یتونم به همین آموزش های دوره 12 قدم عمل کنم . چقدر در مورد مثلا مساله بحث ثروت می تونم به آموزش های روانشناسی 1-2-3 عمل کنم ، خوب ، این دیگه بر می گرده به من . اما اگر بتوانم درست عمل کنم فارق از اینکه کجا باشم تو کدوم کشور باشم چند سالم باشه ، زن باشم یا مرد باشم ، پیر باشم یا جوان باشم نتیجه یکسان خواهد بود . برای این ساعت اگر شما قوانین مثلا ثانیه و دقیقه و ساعت و حرکت چرخ دنده ها و نمی دونم شعاع چرخشی و و و این موارد رو درک کنید دیگه فرقی نمی کنه که شما زن باشی یا مرد باشی . اگر ای قوانین رو درک کنی و عمل کنی ساعت کار می کنه . فرقی نمی کنه شما پیر باشی یا جوان باشی ، فرقی نمی کنه که شما مثلا توی ایران این کار رو انجام بدی یا توی امریکا این کار رو انجام بدی . فرقی نمی کنه که چه می دونم توی هوای گرم باشه یا هوای سرد باشه و بالای کوه باشه یا زیر دریا باشه . اگر قوانین درست عمل بشود نتایج درست خواهد بود . و در مورد جهان هستی و زندگی مون هم همینه . اما اگر من همون آدم قبلی باشم با همون عواطف قبلی با همون عدم کنترل ذهنم با همون واکنش های احساسی همیشگی با همون دیدگاه باورهای چه می دونم سنتی که در مورد پول در مورد خداوند در مورد سلامتی به من داده شده ، اگر همون آدم قبلی باشم ، همون تفکر رو دارم همون ورودی رو دارم به این سیستم وارد می کنم ، سیستم هم داره همون خروجی رو به من میده . به خاطر همین زندگی خیلی از افراد همیشه یکسانه . چون همیشه دارن ورودی یکسان به این سیستم میدن و خروجی یکسان هم دریافت می کنن . من م یخوام این درک رو داشته باشید در مورد نحوه کارکرد خداوند و نحوه کارکرد قوانین جهان هستی و به همین دلیل هم هست که قرآن خیلی حرف بزرگیه که شما به این آیه ها این همه سال ، 1500 سال ، 1400 سال این قرآن نازل شده بر پیامبر اسلام و کسی نیومده مثلا تفاوت بین من و ما رو درست و حسابی درک کنه و بیاد از این موضوع استفاده کنه . بگه آقا اصلا چرا ، چرا خدا داره از جمع استفاده می کنه در مورد این موارد ، چرا نیومده در واقع از فرد استفاده کنه ، چرا نیومده بگه من ، من قلبت رو باز کردم . چرا اومده گفته ما این کار رو کردیم . نمی دونم ، چرا مثلا ماها فکر نکردیم به اینکه شاید اینها داره یکسری مسائل خیلی مهمی رو داره به ما میگه . و بیاییم ببینیم کجاها از مثلا جمع استفاده کرده ، از فعل جمع استفاده کرده .
بریم سراغ ادامه سوره أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ﴿١﴾ آیا ما سینه ات رو گشاده نکردیم . خیلی موقع ها هست که حالا حتما پیامبر یک شرایطی رو داشته یک ، اون سال اول یک نگرانی ها رو داشته ، همه ما دیگه ، شروع یک ، فرض کن شما می خوای یه کارخونه بزنی ، پیامبر 40 سالگی مبعوث شده یک رسالتی داشته که بیاد یه سری حرفها رو بزنه یه سری آگاهی ها رو بده ، توی اون شروع ، مثل خود من که وقتی کارم رو شروع کردم اون اولش خوب خیلی پیچیده بود شرایط دیگه ، وقتی مثلا فرض کنید ما اومدیم تهران کارمون رو شروع کردیم خیلی همه چیز جدید بود ، خیلی بلد نبودیم ، خیلی هزینه ها بالا بود ، خیلی اتفاقات بود . وقتی من سوره رو می خوندم یاد خودم می افتادم ، شما هم یاد خودتون می افتید . مثل کسی که می خواد یک بیزینسی رو شروع کنه ، وقتی می خواد یه کاری رو شروع کنه ، یک ، یک مسیری رو شروع کنه ، مسیر ناشناخته ای رو شروع کنه اولش یه ذره پیچیدگی هست ، برای پیامبر هم سال احتمالا ، احتمالا نه 100 درصد همینجوری بوده که خدا تو سال دوم میاد میگه که دیدی مسائل حل شد دیدی قلبت رو باز کردیم . دقیقا مثل من که سال اولی که اومدم تهران اون سال اول واقعا همه چیز خیلی خیلی ترسناک بود خیلی وحشتناک بود ، ولی سال دوم ما بلد بودیم بازی رو . دیگه می فهمیدیم باید چکار کنیم . شهر رو یاد گرفته بودیم ، کار رو یاد گرفته بودیم ، مردم رو ارتباط بیشتری باهاش برقرار کرده بودیم ، تیم یواش یواش جمع کردم برای خودم ، یه سری کارها انجام شده بود ، یه سری موارد درک شده بود . حالا این توی بیزینس می تونه باشه ، توی روابط عاطفی می تونه باشه ، توی سلامتی می تونه باشه . توی بحث پیامبر توی رسالت پیامبر هم می تونه باشه . ایا ما قلبت رو باز نکردیم . ایا راه رو بهت نشون ندادیم ، آیا بهت آرامش ندادیم . قلبت رو باز کردیم یک برای من یه همچین احساسی داره که خیالت رو راحت نکردیم . آرامش بهت داده نشد ، اون نگرانی و استرس اولیه برطرف نشد .
در ادامه خداوند می فرماید : وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ ﴿٢﴾ وَضَعْنَا ، نمی گه وَضَعْنَی ، وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ و اون بار سنگین رو از روی دوشت بر نداشتیم . حالا بعضی ها اومدن مثلا نوشتن توی قرآن توی ترجمه های مختلف و تفاسیر مختلف اون بار سنگین و بار چی بوده ، اصلا کاری نداریم بار چی بوده . من نمی دونم توی قرآن بعضی ها دنبال قاتل بروسلی می گردن چرا . ما اصلا کاری نداریم که آقا چی بوده آقا ، خود ، خود آیه داره واضح توضیح میده یک مفهمومی رو ما ، ما دنبال مفهوم ، درک مفهوم آیه باید باشیم . و این درک مفهومش در مورد ، در مورد استفاده کنیم در مورد زندگی خودمون . حالا بگردیم ببینیم که آقا منظور از اون بار سنگین چی بوده ، بار چه می دونم گاری بوده مثلا پشت سرش ، بار غم از دست دادن فلان بوده ، اصلا هر چی ، هر موضوعی که احساس غم شدیدی بده یا سنگینی بار یک در واقع همون مثلالی که من زدم توی قدم اول که بعضی ها زندگی شون یه گاری به خودشون بستن یه گاری سنگین چرخ های زنگ زده توی زمستون تو سربالایی بدون لباس مناسب ، بدون کفش با پای برهنه روی سنگ های تیز یخ زده توی سربالایی کوه دارن راه می رن و کل زندگی شون بار بسیار سنگینی از غم و مشکلات و ناراحتی و افسردگی و خشم و کینه و ترس توی این در واقع گاری شون هست و دارن میکشن بالا ، یه همچین احساسی داره به من میده این آیه که آیا اون باره رو بر نداشتیم ، که من می گفتم که آقا انشا الله توی دوره 12 قدم اگر عمل کنیم به این آگاهی ها می رسیم به یه جاده سرپایینی جنگلی لذت بخشی که لباس مناسب داریم ، کفش مناسب داریم ، صوت می زنیم صدای چه چه این پرنده ها میاد ، این رطوبتی که توی جنگل هست ، این پاکی جنکل این اکسیژنی که توی هوا هست . ما حال می کنیم این نوری که می تابد بر صورت ما و این ابشاری که از این کوه روان هست و این رودخونه ای که از بغل پای ما جاری هست و این آواز این پرندگان این میوه هایی که بر درخت ها هست که هر موقع اراده می کنیم میوه ها رو بر میداریم و لذت می بریم و غذای و پاک و میوه بی نظیر لذت بخش و خنک رو می نوشیم و می خوریم . این یه همچین احساسی رو به من میده که آقا ما از یه همچین جایی رو شروع کردیم ، یک بار سنگینی رو داشتیم همه ما توی مسیر زندگی مون ، وقتی که خداوند رو باور می کنیم وقتی قوانین رو درک می کنیم وقتی ایمان میاریم وقتی حرکت می کنیم ، وقتی حرکت می کنیم مثل اون موقعی که من اومدم تهران شروع کردم اولش یه سری ترس ها بود ، یه سری موانع بود یه سری مسائل بود ، ولی وقتی که هر باز که ادامه دادم و حرکت کردم چقدر زندگی من در تمام موارد بهتر و بهتر شد . وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ ، آیا ما ، ما نه من باز سنگین رو از دوش تو بر نداشتیم . حالا از رو دوش تو یا از روی تو یا چه می دونم از روی کمر تو ، فرقی نمی کنه حالا اون بار سنگین چی بوده . من توی بحث های قرآنی هی دوست دارم که نرید توی حاشیه . نشه مثل ، خود قرآن یه مثال خیلی قشنگی داره توی حاشیه رفتن . به قوم بنی اسرائیل میگه آقا باید ، اگر این کار رو کردید باید چه میدونم یه گاوی نمی دونم شتری یه چیزی رو باید مثلا قربانی کنید . آقا حالا اون یک یک مفهوم کلی رو میگه دیگه ، هیچ توضیحی نمی ده که آقا ، یعنی اصلا اصل قضیه این بوده که آقا شما باید یک بهایی رو برای این قضیه پرداخت کنید . این کلبیت مفهوم بوده . آقا می پرسن این نر باشه یا ماده باشه ، حالا مثلا می پرسه موسی مثلا میگه آقا مثلا چه می دونم ماده باشه . اولش گفته آقا فقط این کار رو بکنید . ولی وقتی که قانون رو آدم درک نکنه بره سراغ حواشی اینه . خوب حالا ماده اوکی . اون ماده شکم زاییده باشه یا نزاییده باشه . آقا حالا فرض کن زاییده باشه ، خوب اگر زاییده باشه چند تا شکم زاییده باشه . همینجوری پیش رفتن خدا به قول قرآن میگه اون آخرش نمی خواستن انجامش بدن . این همه پرسیدن که آقا دقیقا منظور تو چیه ، حالا هی ما هم گفتیم آقا این باشه مثلا اون باشه ، اون باشه ، آخرش هم نمی خواستن انجام بدن .یعنی چقدر این مثال واضحه که ما نگاهمون به قرآن اینجوریه . نگاهمون به خیلی مسائل اینجوریه حالا توی بحث های مذهبی یا توی قرآن ، که آقا این دقیقا می خواسته این رو بگه که اون بوده که ، این بوده که ، آقا یه بهایی رو باید پرداخت کنی تموم شد و رفت یه باری رو دوش طرف برداشته یه آرامشی ، قلبش رو باز کرده یه آرامشی بهش داده یک آسایشی براش ایجاد کرده حالا چی بوده چی نبوده ، میره یه قرآنی رو باز می کنه نگاه می کنه یه داستانهایی ملت از خودشون درآوردن نوشتن برای اینکه مثلا آقا منظور این باره چه باری بوده . این اون چیزیه که ما رو از اصل دور می کنه از خداوند دور می کنه . اگر قرار بود بگه منظورش چی بوده می گفت دیگه . اگر خداوند مهم بود دونستن اینکه این باره چیه می گفت این باره چیه ، اگر نکفته به این معنا که مهم نبوده ، کلیت موضوع مهم بوده .
بریم سراغ ادامه آیه ، سوره . خدداوند می فرماید که الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ ﴿٣﴾ همان ، همانی که ، حالا نمی گه که حال اون چیه دقیقا ، همونی که الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ داشت پشت تو کمر تو رو می شکست . حالا برگردیم أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ﴿١﴾ وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ ﴿٢﴾ الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ ﴿٣﴾ آیا قلبت رو باز نکردیم ، همه رو داره ما می گه دیگه ، ما این کار رو کردیم ، آیا قلبت رو باز نکردیم ، آیا باز سنگینی رو که در ادامه همان باری که داشت پشت کمرت رو می شکست از روی تو برنداشتیم . همون گاری که به خودمون بسته بودیم ، یادتونه چقدر جالب مصادف شد این سوره با جلسه آخر و اون موضوعاتی که ما در جلسه اول گفتیم و اون گاری رو بستیم به خودمون ، اون گاری که داشت کمر تو رو می شکوند ، داشت نابودت می کرد ، آیا برنداشتیم . در ادامه وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ ﴿٤﴾ باز هم میگه ما این کار رو کردیم ، نمی گه من ، نمی گه من اسم تو رو بالا بردم وَرَفَعْنَا لَكَ و نام تو رو یاد تو رو ذکر تو رو بالا نبردیم ، اعتبار به تو ندادیم بخاطر همین هم من می گم که هر وقت که حالا مثلا بچه ها مثلا از من تشکر می کنن یا مثلا می گن آقا استاد تو چقدر تاثیر گذاشتی تو زندگی من ، من سعی می کنم که اینها رو به خودم بگم که خداوند داره این کار رو می کنه ، خداوند این کار رو برا یمن انجام داده من اینکار رو انجام ندادم . خوب ، خداوند این کار رو کرده ، این باورهای توحیدی رو میگه که آقا ما این کار رو برای تو کردیم ، ما ، باز هم میگه ما به عنوان سیستم ، به عنوان قوانین ، تو مسیر درست حرکت کردی و نتیجه مسیر درست این بوده که هم بار از روی دوش تو برداشه شده هم اسم تو پرآوازه شده ، هم یاد تو هم احترامی که به تو گذاشتن . حالا اون اول خوب بالخره خیلی سخت بوده شاید برای پیامبر اسلام خیلی بی احترامی شده ، ولی هر چند گذشته بیشتر احترام گذاشته شده و یادش رو . اینکه سلمان فارسی از ایران بلند میشه میره دنبال پیامبر ، ابوذر غفاری و و ... و خیلی های دیگه پیامبر رو پیدا می کنن و میرن سراغش بخاطر همین کاریه که سیستم انجام داده ، خداوند انجام داده برای یک فردی که در مسیر حرکت کرده و ایمان آورده و ترس هاش غلبه کرده و یک شخصیت متفاوتی برای خودش ایجاد کرده . خوب در ادامه فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿٥﴾ من هی تاکید می کنم که نمی دونم روی زبان فارسی چرا توی این آیه هایی که فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا و إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا این مع رو به جای اینکه بگن با ، مع میشه با دیگه خوب ، این رو بعد حساب می کنن مثلا ، مثلا انگار که مثلا ثم داره میگه خوب ، یا از کلمه خود کلمه بعد هم کلمه عربی دیگه میگه فَإِنَّ بنابراین فَ بنابراین إِنَّ بدرستی مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا با هر سختی آسونیه . دوباره برگردیم به آیه های قبلی ، میاد میگه که آیا ما قلبت رو باز نکردیم ، آیا باری رو که از ، داشت کمرت رو می شکوند بهت خیلی فشار آورده بود در مفهوم کلی آیا از رو دوش تو بر نداشتیم ، آیا نامت رو ذکرت رو بلند آوازه نکردیم ، پس بنابراین نتیجه کلی اینه که با مع با هر سختی آسانی است . یعنی این نیست که بعد ، ببینید بچه ها مثلا ما از قدیم به ما گفتن آقا باید پدرت دربیاد تا به نتیجه برسی پوستت باید کنده بشه باید زجر بکشی ، هیچ چیزی رو به آسانی به آدم نمی دن ، همه چیز هایی که افراد بدست آوردن با بدبختی و زجر بوده ، یک نگاهی است که باید یک عمر زجر بکشی تا بعد به آسایش برسی یعنی نگاه اینه ، بعد احتمالا خیلی ها از این آیه ها استفاده کردن ، قرآن هم گفته إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا بعد از هر سختی آسانی است ، پایان شبه سیه سپید است . دیدگاه من از وقتی که سیستم رو درک کردم همین بوده مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا یعنی هر مساله ای بوده درونش جواب مساله هم بوده ، درونش آسایش هم بوده ، هر فمی بوده درونش راحتی هم بوده . نگاه من بوده که می تونسته توی اون مساله به ظاهر نارحت کننده مثل مثلا از دست دادن فرزندم وقتی من پسر کوچیکم رو از دست دادم این دو تا با هم بوده یک پکیجی بوده که هم می تونسته ناراحت کنه هم می تونسته ارامش بده ، خوب ، یعنی هم مساله بوده هم راه حل بوده ، با هم بوده این نبوده که بعدش باشه و قبلش باشه این صحبت ها . این نگاه من ، این درک من از قوانینه که به من کمک می کنه که توی یک مساله حالا ثابت و یکسان چه چیزی رو برداشت کنم ، راه حل رو ببینم یا مساله رو ببینم . به همین دلیل میاد میگه إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ، بنابراین با هر سختی که بوده همون جا آسونی هم بوده ها . بچه ها درک این مساله همه چیه ، وقتی که ما درک می کنیم که آقا توی مسائل زندگی مون هر چی که هست همون تضادیه که داره به ما کمک می کنه که ما به سمت خواسته مون حرکت کنیم . همه چیزهایی که توی زندکیم به دست آوردم توی زندگیم همه اون چیزهایی بوده که من مسائلی بوده که بهش برخوردم . الان چرا من دوست دارم توی همچین طبیعت زیبایی زندگی کنم . بخاطر اینکه من توی قم بزرگ شدم و همش در واقع کویر دیدم و نه درختی بوده ، نه آبی بوده نه رودخونه درست و حسابی بوده نه جنگلی بوده نه هیچی بوده و این خواسته ایجاد که من دوست دارم یه همچین جایی باشم . چرا مثلا من اومدم توی طبیعتی که دورتر باشه از شهر با اینکه مثلا من خونه های مختلف توی شهرهای بزرگ دارم . برای اینکه دوست داشتم توی آرامش باشم و اون تضاد ها رو توی شهر دیده بودم ، خوب . یعنی این خواسته هایی که متولد میشه بخاطر برخورد با تضادها اینها همون راه حله است . اگر بتونیم درست ازشون استفاده کنیم ، اگر درک کنیم مسائلی که بهشون برمی خوریم برای اینکه پیشرفتمون بده ، برای اینکه حرکت کنیم ، برای اینکه به جواب برسیم . بنابراین میگه بعد از همه اونها بعد از اون مسائلی که قلبت رو باز کردیم و بار رو از روی دوشت برداشتیم باری که داشت کمرت رو می شکوند ، یادت رو و نامت رو پرآوازه کردیم ، بلند کردیم ، میاد میگه که پس یادت باشه ف بنابراین یادت باشه به درستی که با هر سختی آسونیه اینکه ما چه نگاهی داریم به مساله نشون میده که ما داریم سختی می کشیم ، خیلی موقع ها هست ظاهر زندگی شاید سخت باشه ، من اون موقع که اومدم تهران شاید از لحاظ ، هر کسی ، مادر من ، هر کس دیگه ای مثلا من رو می دید دلش برای من می سوخت مثلا چثدر داری سختی می کشی چقدر داری بدو بدو می کنی ، اومدی بابا ، تو که خونه داشتی تو که زندگی داشتی تو که مثلا کار خوب داشتی با درآمد خوب داشتی ، بیمه بودی تو بندرعباس همه چی داشتی چرا مثلا اومدی خودت رو انداختی توی همچین هچلی . احتمال زیاد پیامبر هم همینجوری بوده ، بالخره پیامبر هم داشته زندگی خودش رو می کرده . چرا بیاد یهویی خودش رو بیاندازه توی همچین هچلی و ، ولی از نظر من یک روند دائمی پیشرفت بود ، یک روند دائمی غلبه بر ترس بود ، یک روند دائمی شناخت خودم و شناخت دیگران بود ، یک قدم ، یک روند دائمی حرکت کردن به سمت خواسته ها بود . من اصلا احساس بدبختی و زجر نداشتم . شاید یه روزهایی می شد یه ذره مثلا چه می دونم بخاطر یه سری مسائل شاید حالم گرفته می شد البته که اونها توی بندرعباس هم بوده توی قم هم بوده ، خوب . ولی خیلی خوشحال بودم که دارم حرکت می کنم ، خیلی خوشحال بودم که دارم چیز یاد می گیرم ، خیلی خوشحال بودم که دارم پیشرفت می کنم ، خیلی خوشحال بودم که دارم بر ترس هام علبه می کنم ، خیلی خوشحال بودم . ولی شاید از دیدگاه بقیه این باشه که چقدر ، چقدر زجر کشیدی ، چقدر بدبختی کشیدی . در ادامه تاکید می کنه ، ببینید بچه ها اینکه دوبار میاد یه آیه ای رو دوبار میگه فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿٥﴾ بعد توی آیه بعدی میاد میگه إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿٦﴾ خوب ، این باید یه سری هینت ها به ما بده ، باید یه سری مثلا درک هایی به ما بده که آقا این حتما خیلی مهمه ، حتما این رو خیلی راحت فراموش می کنیم که دوبار میاد تاکید می کنه . پشت سر هم میاد تاکید می کنه . میگه حتما با هر سختی آسونیه ، حتما با همن ، حتما اتفاقاتی که برای تو افتاد در گذشته این نتایج خوبی هم همون موقع برات داشته ، هر چند که میگم یکسال گذشته دیگه این سوره سال اول ، یکسال بعد از بعثت گذشته ، سال دوم مثلا اومده ، زمان زیادی ، یکسال که زمان زیادی نیست که ، ولی میگه آقا حتما اینجوریه که با هر سختی آسونیه با هر مساله ای راه حله . نگاه ما هست ، دیدگاه ما به مسائل هست که نشون میده که آقا داریم از این مساله لذت می شیم یا داریم لذت می بریم . حالا شاید لذت به اون شکل نباشه مثلا خوشحال باشیم و فلان ولی هب عنوان یک پروسه برای پیشرفت داریم می بینیمش . برای پیامبر هم همین اتفاق افتاده ، برای منم این اتفاق افتاده برای شما هم این اتفاق می افته وقتی بتونیم نگاهمون رو متفاوت کنیم نسبت به موارد و مسائلی که توی زندگی مون رخ میده و اینجوری داره تاکید می کنه . چون ما یادمون میره ، وقتی به مسائلی برخورد می کنیم یادمون میره که بابا این اومده به ما کمک کنه این مساله هه . هر چند که شما می بینید که هر چقدر پیامبر پیشرفت می کنه مسائل کمتری هست براش ها . چون هر چقدر که شما درست تر عمل کنید به تضاد های کمتری برخورد می کنید چون آلردی خودتون دارید درست عمل می کنید ، تضاد ها برای اینه که شما در مسیر درست حرکت کنید ، برای اینکه یادآوری تون کنه که درست حرکت کنید ، اگر شما خودتون به خودتون همیشه یادآوری می کنید که درست حرکت کنید مسائل کمتری بهتون بر می خوره ريال تضاد های کمتری توی زندگی تون میاد ، چون خودتون خودتون رو دارید هر بار بهبود می دید . دلیل تضاد ها چیه ؟ دلیل تضاد ها بهبوده . اگر خودت داری همیشه برای خودت همشه بهبود ایجاد می کنی عملا دیگه نیازی به تضاد نیست دیگه بهبود برای تو ایجاد کنه . چون خودت داری به همین دلیل ادامه آیه هم همین حرفها رو می زنه ، به همین دلیل من همیشه میگم که آقا باید حرکت کنیم ، باید خودمون دنبال بهبود خودمون باشیم ، قبل از اینکه بلا سرمون بیاد . به همین دلیل هم می گم الان 15 ساله که مریض نشدم یه قرص یا آمپول مصرف نکردم ، بخاطر اینکه نمی ذارم از لحاظ ذهنی آنقدر فشار بیاد که بدنم به مشکل بربخوره . قبل از اینکه به این چیزها بربخوره خودم سعی می کنم ذهنم رو باز کنم . سعی می کنم احساسم رو خوب نگهدارم . سعی می کنم نگاهم رو درست کنم . سعی می کنم به مسائل به شکل بهتری نگاه کنم ، نه اینکه یه مساله ای اتفاق بیافته من انقدر قصه بخورم ، انقدر اذیت بشم انقدر عصبی بشم ، انقدر ناراحت بشم ، انقدر کینه داشته باشم که بزنه به معده ، بزنه به کلیه ، بزنه به روده ، بزنه به سر ، بزنه به کمر ، و بعد بعد از یه مدتی مثل خیلی های دیگه که نگاه می کنن که آقا سالم سالم بودن ها یه مساله ای پیش اومده یه سری اتفاق ها تو ذهنش افتاده ، یه سری درگیری ها داشته حالا با همسرشون با فرزندشون با جامعه کسب و کارشون و با زندگی ، بعد همینجوری زده ، زده ، ادامه داده ، ادامه داده بعد یهویی نگاه می کنی می بینی این طرف کلیه اش به مشکل برخورده ، کبدش به مشکل برخورده ، نمی دونم قندش اینجوری شده ، قلبش اینجوری شده ، قرص اعصاب داره میخوره . می گی آقا این چطوری سالم بود یهویی اینجوری شد . بله بخاطر اینکه پیامها رو دریافت نکرد و اون تغییر رو در خودش ایجاد نکرد و اون تضاده اومده برای اینکه بهت بگه که درست کن خودت رو . خودت رو بهبود ببخش . اگر شما به دنبال بهبود باشید نیازی به تضاد نیست . همین اتفاق برای پیامبر افتاد دیگه ، هر چقدر گذشت اوضاع بهتر و بهتر شد دیگه کار به جایی رسید دیگه مردم مکه درخواست کردند از پیامبر که تو بیا اینجا رهبری ما رو بکن . تا قبلش می خواستن بکشنش اون سال اول ، که آقا فراری بود حضرت علی جاش می خوابید نمی دونم به غار پناه می بردن . بعدش مثلا رفتن به مدینه و و اون داستانی که اتفاقاتی افتاد برای اون مهاجرین و انصار و اون افرادی که رفتن به حبشه و و و شعب ابی طالب و این داستان ها ، ولی هر چقدر که گذشت اوضاع بهتر و بهتر شد تا جایی که اومدن گفتن آقا بدون هیچ قطره خون آقا بیا کلا پایتخت در اختیار تو باشه مکه در اختبار تو باشه و بعدش بهبود مستمر ، پیشرفت مستمر ، چقدر ، چقدر پیشرفت شد و ادامه پیدا کرد بعد از اون . بعد از اون مسائل اولیه . وقتی که ما حر کت می کنیم ، بچه ها من می خوام به شما بگم که از لانگ است که تا وقتی که شما دنبال بهبود خودت هستی تضاد ها کمتر و کمتر میشه تا جایی که زندگی همش زیباییه ، اما تو داری رو خودت کار می کنی ، نمی ذاری کار به جاهایی برسه که جهان با پتک بزنه به سرت که بیدار بشی ، خودت بیداری ، خودت داری خودت رو بیدار نگه میداری . خودت داری به خودت یادآوری می کنی به همین دلیل می گم که برگردید از قدم اول هر ماه هر قدم رو گوش کنید و دوباره تمرین ها رو انجام بدید و همیشه فکر و ذکرتون این باشه که در مسیر درست حرکت کنید ، اونوقت جهان نتایج درست رو بهتون نشون میده . نتایج درست چیه ، نتایج درست سلامتیه ، روابط درسته ، ثروته ، خوشبختیه ، چیزی که من توی زندگیم دارم می بینم دیگه . الان مدت هاست که زندگی من همش خوبی و خوبی و خوبیه دیگه . مدتهاست ، یه سری تضاد ها هم کوچولو توش اتفاق می افته که قابل مقایسه با تضاد های گذشته نیست از لحاظ در واقع اندازه تضاد ، خیلی راحتر می تونم برشون غلبه کنم ، خیلی راحتر می تونم ذهنم رو کنترل کنم و پیشرفت کنم . هر چند که می گم اون اندازه تضاده مثلا بزرگی اون تضاده خیلی کمتر از گذشته است و تعداد تضاد ها تقریبا می تونم بگم یک هزارم گذشته است . چرا ؟ البته میگم اینها همش به شرطی که من هواسم به خودم باشه ها . به شرطی که هواسم به ورودی هام باشن و هواسم به نگاهم بدنیا باشه ها . بریم سراغ آیه بعدی که تایید می کنه تمام این صحبت ها رو .
خداوند می فرماید فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ ﴿٧﴾ . خوب یه بار دیگه بیاییم برگردیم به گذشته أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ﴿١﴾ وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ ﴿٢﴾ الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ ﴿٣﴾ وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ ﴿٤﴾ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿٥﴾ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿٦﴾ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ ﴿٧﴾ . یعنی اومد گفتش که آقا قلبت رو برات باز کردیم ، مسائلت رو برات حل کردیم یادت رو نامت رو بلند کردیم و حتما بنابراین این نشون می دهد که با هر سختی آسانی است و حتما با هر سختی آسانی است و در ادامه خداوند می فرماید که فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ ، بنابراین هر وقت که فارغ شدی ، حالا می گم بارز هم اومدن توی این تفاسیری که ماشاالله دوستان در حاشیه بسیار بسیار خوب عمل می کنن اومدن کلی حاشیه درست کردن که آقا این منظورش چی بوده و اینها . منظورش ، اگر نیازش بود توضیح بیشتری بده توضیح بیشتری میداد . منظورش اینه که وقتی فارغ شدی دوباره برو دنبال یک مسیری که چالش برانگیزه ، فَانصَبْ ، یک مسیر چالش برانگیز ، یک مسیری که ممکنه با سختی هایی همراه باشه یک کلمه فارسی که مبیشه درست استفاده کرد مسیر چالش برانگیزه ، خوب . میگه فَإِذَا پس ، همه اینها رو ، این ف رو که میاره داره در واقع میگه که آقا اونهایی که بهت گفتم نتیجه اش میشه اینها ، خوب . میگه پس هنگامی که فَرَغْتَ وقتی که فارغ شدی حالا احتمالا یه سری مسائل رو حل کرده دیگه یه سری پیشرفت ها اتفاق افتاده یه سری نمی دونم موفقیت ها کسب کرده یه سری معما ها حل شده ، یه سری حالا فرض کن شما بیزینس داری یه سری فروش ها بیشتر شده یه سری چه می دونم تولید ها بیشتر شده یه سری محصولات بهتری داری ، یه سری مشتری ها یخوبی داری ، یه سری ورودی مناسبی داری و و الان یه ذره احساس می کنی چیه ، یه ذره احساس می کنی که افتادیم رو غلطک . حالا اینجا ، اینجا همونی رو که گفتم از لانگ از که شما دنبال بهبود دائمی خودتون هستید تضاد ها کاری با شما ندارن . میگه وقتی فارغ شدی فَانصَبْ ، دوباره چکار کن ، دوباره برو توی یه چالش جدید . این اون چیزیه که من سعی کردم ، سعی کردم بهش عمل کنم . یعنی همیشه حالا توی سریال زندگی ، سریال زندگی در بهشت یا حالا سفر به دور امریکا یه چیزیه که شما مثلا زندگی من رو دیدید از یه دوره ای به بعد که حالا لطف خدا شامل حال ما بود عزیز دلم علاقه داشت به اینکه فیلم برداری کنه و شما دیدید . اما کل سالهای زندگیم اینجوری بودم که هر بار یه بهبودی رو ایجاد می کردم یک مسیری رو حل می کردم سریع می رفتم سراغ یه بهبود دیگه ، سریع می رفتم سراغ حل کردن یه مساله دیگه ، حالا این توی شخصیت خودم بوده یه موقعی روی ، مثلا احساس می کردم که اقا توی روابط خیلی مشکل دارم اومدم رو ، مثالهاش رو گفتم توی دوره عشق و مودت فکر کنم گفتم حالا یا توی فایل های دیگه که مثلا خیلی مشکل داشتم تو بحث روابط ، بعد اومدم تمرکزی رو بحث روابط کار کردم و بعد به جایی رسید که می گم کسی که انقدر مشکل داشت توی روابطش به جایی رسید که توی دانشگاه استاد های دانشگاه بعضی استاد های دانشگاه مثلا برگه های اون نمره های نتایج نمره های بچه ها رو قبل از اینکه رو برد دانشگاه بزنن به من می دادن می گفتن هر کسی رو می خوای قبول کنی قبول کن ، هر کسی رو می خوای رد کنی رد کن ، و و و خدا می داند که چقدر دوست و رفیق ارتباطات گسترده تو همه زمینه ها چقدر به قول قرآن نام و یاد من مثلا بالا رفت و بعد گفتم خوب حالا برم سراغ ، حالا این رو ، این رو ، این پیشرفت رو کردم نموندم توش گفتم حالا برم سراغ بعدی ، برم سراغ مثلا یه کار دیگه ، یرم سراغ یه هدف دیگه . می خوام بگن که این حرکت کردن به سمت بهبود می تونه درونی باشه ، خوب ، یعنی توی یه مثلا طرف میگه آقا من آدم بدقولیم ، آدم خیلی راحت دروغ میگم یا خیلی می ترسم یا خیلی ایراد های شخصیتی دارم اینها باید برطرف بشه و البته که می تونه که یک حرکت بیرونی باشه که همه اینها البته به هم وصله دیگه وقتی که شما توی به سمت بیرون حرکت می کنید ، بیزینسی رو شکل میدی باید بر کلی از ترس هات غلبه کنی ، باید کلی روی اعتماد به نفس ات کار کنید ، باید کلی روی ارتباطاتت کار کنی و و و همه اینها به هم ربط داره . ولی قضیه اینجاست که نذاریم به روزمرگی بیافتیم . نذاریم بگیم خوب دیگه الان دیگه حالا ما به ، یه خونه ا یداریم یه ماشینی داریم ، الان دیگه ، دیگه بسه ، دیگه الان دیگه نشینیم اون انرژی اون پتانسل اون حرکتی که تو شروع دوره 12 قدم داشتیم رو مثلا رها کنیم بگیم حالا من اون موقعی که شروع کردم بیمار بودم ، روابطم ایراد داشت مثلا ماشین نداشتم ، خونه نداشتم ، الان خدا رو شکر هم بیماریم مرتفع شده ، هم روابطم خیلی خوب شده ، همین که مثلا چه می دونم یه خونه خوب رای خودم گرفتم یه ماشین مثلا چه می دونم دنده اتوماتیک دارم و یه حالا دیگه الان خوب شدیم دیگه الان تموم شد دیگه الان مساله حل شد . میگه نه ، میگه وقتی که شما فارق شدی از اون مسائل قبلی که إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا و این همه تاکید می کنه روش میگه برو دنبال یه چالش دیگه . این رو ، این رو داره به پیامبر میگه ها . این رو خداوند داره میگه توی قرآن ها . اصلا بحث روانشناسی و انگیزش و نمی دونم کتاب موفقیت نیست ها . این اصولیه که خداوند در کتابش به محمد نازل کرده ، این اصولیه که به خود پیامبر هم گفته و خود پیامبر هم عمل کرده که یاد و نامش و مسیرش تا الان هست . این نیست که مثلا بگیم آقا مثلا از این حرف هایی که مثلا یه آدمی مثلا توی کتابی نوشته که حالا مثلا گوش کنیم مهمه ، گوش نکنیم مهمه ، مهم نیست ، میگه که آقا این رو خود اون سیستم ، خود اون خدا گفته آقا این عملکرد سیستم اینجوریه ، اولا بدون که با هر سختی آسونیه و ما باید این کارها رو انجام بدیم ، سیستم این کارها رو برات انجام میده ، قلبت رو باز می کنه ، باری که روی کمرت بود رو برمیداره ، نامت رو پر آوازه می کنه و سیستم اینجوری عمل می کنه ، بنابراین نشون میده که با هر سختی آسونی بوده و یادت باشه که وقتی که از یک مسیری ، از یک در واقع مرحله ای از زندگیت گذر کردی و به آرامش رسیدی و مسائل رو حل کردی حرکت کن برای حل مسائل دیگه ، حرکت کن وارد یه چالش های دیگه ای بشو . چون اگر نگنی این کار رو این روند رشد متوقف نمی شه ، این تبدیل میشه به سقوط ، مثل خیلی های دیگه که طرف مثلا حرکت کرده ، من که اصلا توی ماشاالله تو کاربرهای سایتمون که اصلا برید توی کامنت های سایت نگاه کنید نامحدود ما افرادی رو داریم که این اتفاق براشون افتاده ، نامحدود مثلا از بچه های قدیم دوره های من توی بندرعباس و تهران گرفته تا بچه های سایت که آقا مثلا ما اومدیم تو دوره های شما و مثلا این نتایج رو گرفتیم و این اتفاقات افتاد و این پیشرفت ها رخ داد ، این نمی دونم سلامتی ، این ، من تومور مغزی داشتم من بیماری فلان داشتم ، روابطم اینجوری بوده ، بدهکار بودم ، نمی دونم فلان بودم ، بعد اومدیم زندگی مون تغییر کرد متفاوت شد با این سیستم و با این دیدگاهی که شما اشاعه دادی ، این پیشرفت ها رخ داد و بعدش دیگه فکر کردیم دیگه تموم شد ، دیگه بلد شدیم ، دیگه خودمون فهمیدیم و دیگه اصلا نیازی نیست که اون روند ذهنی رو ادامه بدیم ، نیازی نیست که رو باورهامون کار کنیم ، نیازی نیست که روی ورودی هامون حساس باشیم و نیازی نیتس که هدف های جدید برای خودمون انتخاب کنیم و نبازی نیست که حرکت کنیم و نیازی که دوباره خودمون رو بهبود ببخشیم و اینا ول کردیم تموم شد ، دوباره شدیم همون قبلی ، دوباره رفتیم سراغ مواد ، رفتیم سراغ الکل ، رفتیم سراغ سیگار ، رفتیم سراغ همون آدمهای قبلی یواش یواش همه آنچه که ساخته بودیم رو از دست دادیم . این قاعده بازیه . باورها و بارها شما تو کامنت ها اینها رو دیدید و خودتون هم مثالی دارید بنویسید تو قسمت کامنت ها که آقا یک مسیر پیشرفتی ، فرض کن ، فرض کن که حالا تو بحث روزش آدم بیاد مثلا اولش وقتی بدن آماده نیست بیاد ورزش کنه چقدر سخته ، همین مثالها شما تو ورزش می تونید ببینید دیگه ، فرض کنید یک بدن ناآماده پر از چربی خسته نمی دونم صبح تا شب فقط مثلا غذاهای نامناسب خورده ، هیچ تحرکی نداشته رو فرض کنید که می خواد بیاد چکار کنه ، یه بدن آماده سر حال قبراق پر از انرژی که بتونه از کوه بره بالا بسازه ، اولش چقدر چالش داره ، همون باری که داشت کمر تو رو می شکوند . شما فرض کن ورزش نکرده باشی ده قدم بدویید ، امتحان کنید ، 10 قدم ، 20 قدم بدویید بشینید چه می دونم 20 تا شنا برید روی زمین ، 50 تا دراز و نشست برید ، یه طناب بگیرید از یه میله بخواید برید بالا 10 تا بارفیکس بید ببینید چقدر ، قلبتون از دهنتون می خواد بزنه بیرون ، چشم هاتون اصلا از حدقه می خواد برنه بیرون ، مغزتون احساس می کنید داره باد می کنه ، سینه تون شروع می کنه به سوختن ، احساس می کنید داره شش ها داره پاره میشه ، با 10 قدم دویدن ها ، با 10 تا بارفیکس زدن . همتون می تونید این رو همین فردا تست کنید ، همین الان می تونید بلند شید برید 50 تا ، 20 تا ، 30 تا بیگد آقا مثلا 30 تا می خوام دراز و نشست برم ، 30 تا می خوام شنا برم . ببینید چه اتفاق می افته . 30 تا دراز و نشست برید ببینید شکمتون ، عضلات شکمتون داره تیکه تیکه میشه احساس می کنید . این اون اولشه ، اون مسیره اولش اینجوریه ، بعدش آروم آروم یهتر می شید ، آروم تر می شید ، نمی دونم قویتر می شید سر حالتر می شید دیگه نیازی نیست که ساعت بذاری صبح زود تو رو بیدار کنه ، اصلا خود به خود بیدار می شید میرید 10 قدم چیه ، 10 کیلومتر می دویی اصلا احساس خستگی نمی کنی . 5 تا شنا 10 تا بارفیکس چیه ، 500 تا شنا روی زمین میری احساس خستگی نمی کنی . این مسائل اتفاق می افته به این پیشرفت می رسی ، اولش خیلی چالش برانگیزه ولی بعدا هی بهتر و نرمتر و آرومتر و سریعتر و لذت بخش تر میشه ، حالا به یه نقطه خوبی رسیدی . حالا فرض کن دوباره همه چی رو فراموش کنی . دیگه ورزش نکنی ، دیگه اغذیه مناسب نداشته باشی ، دیگه دوباره بری به همون شیوه زندگی قبلی ، به همون شیوه بخور بخواب غذاهای نامناسب خوردن و و و فلان . دوباره برمیگرده همه چی به قبل ، دوباره همون بحث چربی خون ، دوباره همون مشکلات عضلانی ، دوباره همون کمر دردها ، همون سردردها ، همون مسائل دوباره اتفاق می افته دیگه به همین سادگی ، حالا شما این رو تو بیزینس تو روابط عاطفی ببین توی زندگی ببین ، تو همه چی ببین ، همینه ، داستان همینه . از وقتی که ما میاییم گیاهی رو می کاریم و بهش نور مناسب میدیم ، کود مناسب می دیم ، آب ، آب مناسب میدیم رشد می کنه دیگه . حالا این گیاهه از یک ، می تونه از یک تخم خیلی خیلی کوچیک شروع کنه و بشه یک درختی ، خوب و شما یه جایی متوقف کنی و درسته که هر چقدر بزرگ تر میشه ریشه هاش میره توی زمین کمتر نیاز داره به آبیاری ، درسته که هر چقدر قویتر میشه کمتر نگرانید که آقا یه آدمی یه حیونی یه چیزی بیاد مثلا از ریشه بکنتش یا مثلا یه حیونی بیاد مثلا یه بره ای یه گاوی یه چی بیاد برگ هاش رو بخوره . هر چقدر بزرگ تر میشه قویتر میشه ریشه هاش میره توی زمین نکران ، کمتر نگرانی برای آب ، خودش به نور میرسونه خودش رو ، شاخه ها رو میبره بالاتر برای اینکه نور بیشتری دریافت کنه ، همه اینها درسته ، اما اگر تو دیگه کاملا بیایی رها کنی اون آبیاری رو و اون در واقع کود مناسب رو ، یواش یواش حشرات میزنن شروع میشه ، از درون درخت پوک میشه آب مناسب نداشته باشه ، نور مناسب نداشته باشه ، کود مناسب نداشته باشه ، سم پاشی مناسب نشه دوباره از بین میره اون درخت . هر چقدر که بزرگ شده باشه . کار راحتر میشه ، اما همچنان باید ادامه داد . زندگی خیلی از بچه ها توی دوره های ما اینجوری بوده که فکر کردن آقا ، یعنی نتونستن درک کنن که آقا ورزش هم همینجوریه ، غذا هم همینجوریه ، شما الان غذا می خوری سیر سیر میشی ، ولی آیا فردا می گی که من دیروز غذا خوردم . من یه مثالی زدم توی یک از فایلهای جدیدم که یکی از دوستانی که توی دوره های ما بود ، خیلی خیلی خوب دوره ها رو می اومد ، خیلی نتایج عالی گرفت خیلی اتفاقا خوب براش افتاد . ایشون مهاجرت کرد به امریکا و از یه عالمه ترس ها گذشت و استیبل کرد زندگیش رو اینجا ، دوباره همه چی فراموشش شد . دوباره اصلا دیگه دنبال این مسائل نبود ، دنبال بهبود شخصی نبود ، دنبال درک قوانین نبود ، دنبال ورودی های مناسب نبود و همه چی رو فراموش کرد ، درگیر روزمرگی ، در یک کلام درگیر روزمرگی زندگی میشه . آروم آروم این اتفاق هم می افته ها . آدم نمی فهمه . آروم آروم مثل همون قورباغه ای که میذاری توی آب معمولی داره خیلی خوشحال و راحت توی اون آبه هست و بعد یواش یواش زیر آب رو گرم می کنی . این نمی فهمه تا جایی که آب انقدر گرم میشه که می قوله و این می میره . ولی نمی نمی ، می تونه بپره بیرون ها ، نمی پره بیرون . چون نمی فهمه تغییرات رو . چون اینجوری نیست که قورباغه بره تو آبجوش ، اگر شما یه آبجوشی رو آماده کنی قورباغه رو بندازی توش همون لحظه می پره بیرون . ولی وقتی یه آب معمولی باشه و قورباغه رو بذاری زیرش رو گرم کنی و این آرام آرام گرم شه قوباغه نمی فهمه که باید بپره بیرون . یعنی گرم شدنش یواش یواش گرم میشه ، گرم میشه ، گرم میشه یواش یواش این آبپز میشه ، بدون اینکه بپره بیرون . زندگی برای خیلی ها هم همینجوریه ، هی داره ، چون آروم آروم ، پیشرفت هم همینجوریه ، پسرفت هم همینجوریه ها ، به همنی دلیل هم توی دوره 12 قدم تو قدم اول چکاپ فرکانسی نوشتیم و مقایسه کردیم با قدم 12 . خیلی هاتون چقدر ویدئو هاتون رو من لذت می بردم اون لحظه ای که شکه می شدید جلوی دوربین می گفتید اه من این رو نوشته بودم تو قدم اول . اصلا باورم نمیشه که من یه همچین آدمی بوده باشم . اصلا باروم نمیشه که من یه همچین ، خیلی هاتون نوشته بودید که مثلا اونجایی که گفته بودیم که مثلا کیا ، از کیا متنفرید ، کیا دشمنتونن ، کیا فلان . بعد مثلا نوشته بودید عه اسم این رو نوشته بودم به عنوان دشمن شماره یک ، این که اصلا رفیق شماره یک منه الان . بعد می گفت اصلا باورم نمیشه مگه میشه این دشمنم بوده باشه یه روزی ، خوب ، چقدر من از این ویدئو ها دیدم و چقدر این لحظه تعجب کردن لحظه جذابی بوده برای من که عه واقعا ، من یه همچین فکری می کردم ، همچین آدمی بودم ، هکچین شرایطی داشتم ، یه همچین بیماری داشتم ، یه همچین مشکلات مالی داشتم یا مثلا دنبال ، اون موقع مثلا حقوقم مثلا انقدر بوده دنبال فلان قدر بیشتر بودم مثلا آرزوم بود که مثلا بشه دو برابر سه برابر الان که مثلا 50 برابر حقوقم ، 100 برابره . یکی از بچه ها نشسته بود محاسبه کرده بود شده بود رسیده بود به نمی دونم 300 درصد 500 ، 300 برابر ، 500 برابر یه همچین عددی . می گفت اصلا نفهمیدم این اتفاقات تو یاین یکی دو سال افتاده . و الان که نگاه می کنم اصلا باورم نمی شه که من همچین عددی رو نوشته بودم که به عنوان مثلا درآمد ماهیانه ام بوده باشه . و و و ، یعنی می خوام بگم که این رونده هم به صورت پیشرفت به همین شکله هم به صورت پسرفت به همین شکله . بخاطر همین نمی فهمیم ، به همین دلیله که باید حواسمون جمع تر باشه برای اینکه روی خودمون کار کنیم ، برای اینکه این مسیر درست رو ادامه بدیم . همون جوری که غذا می خوریم . به همون شکل حواسمون جمع برای اینکه به جسممون ورودی بدیم به همون شکل هم باید حواسمون جمع باشه که به ذهنمون ورودی مناسب بدیم .
حالا در مورد حرکت کردن در مورد کارآفرینی در مورد موفقیت تو کسب و کار تو همه چیز ها به پیامبر میگه وقتی فارق شدی از اون مسائل فارق شدی برو سراغ چالش بعدی . زندگی اینه ، دنیای مادی اینه ، آقا جان دنیای مادی اینه . اون برای دنیای پس از مرگه که همیشه به قول قرآن فیها خالدونه دیگه . توی قرآن اصلا در دنیای پس از مرگ در مورد بهشت و جهنم نمی گه که اگر شما رفتی تو جهنم چکار کنی مثلا مساله حل میشه ، میگه آقا فیها خالدون توی جهنمی تموم شد و رفت ، اصلا فرقی نمی کنه تو چکار می کنی . این فیها خالدون یعنی اینکه تا ابد این اتفاق می افته خوب ، تو بهشت هم همینه . میگه تو بهشت هستی این درختان هستن ، زنهای زیبا هستن ، زندگی فلان هست ، میوه ها و شیره و عسل داره و بعد میگه فیها خالدون . اصلا نمی گه چجوری . این دنیای مادی تفاوتش با دنیای غیر مادی اینه . دنیای غیر مادی شما نتایج دنیای مادیت رو می گیری ، یک امتیازی می گیری ، فرض کنید نمره ای می گیری . اونجا دیگه جواب ، جوابش رو اونجا بهت میده ، خوب ، جواب اون نمره ای که گرفتی رو ، حالا نتیجه اون نمره ای که گرفتی اونجا هست . دیگه حالا جهنم یا بهشت دیگه اون کاری که خودت توی این دنیای مادی انجام میدی . و دیگه همیشه هست ، دیگه همیشه هست . اونجا شما نمی تونی تغییری توش بدی . اینجا ولی می تونی تغییر بدی . اینجا می تونی از ، از پسترین نقطه به بالاترین نقطه برسی ، می تونی واقعا از فرش به عرش برسی ، می تونی از عرش به فرش برسی . توی دنیای غیر مادی ، دنیای مادی میشه اینکار رو کرد . توی دنیای غیر مادی نمیشه اینکار رو کرد . این شکل دنیای مادیه ، این شکل دنیای مادیه که بهار داره تابستان داره ، پاییز داره و زمستان داره و دوباره بهار داره . این شکل دنیای مادیه که خورشید طلوع می کنه به وسط آسمون می رسه و غروب می کنه هوا تاریک میشه و دوباره خورشید طلوع می کنه ، این شکل دنیای مادیه . این قوانین دنیای مادیه این حرکت در دنیای مادیه . بنابراین تو یاین دنیای مادی که ما داریم زندگی می کنیم باید احترام بذاریم به این قوانین تا این قوانین نتایج خوبی به ما بده . اگر که شما قوانین رو درک نکنی و طبق قوانین عمل نکنی ، گفتم جهان زیر چرخ هاش خورد می کنه که هر کسی که طبق قوانین عمل نکنه . فرض کنید که شما برید جلوی چه می دونم ، توی ریل راه آهن جلوی قطار خودت رو بندازی پایین ، قطار نمی گه آی من دلم بسوزه ، آی نکنه مثلا این خورد بشه ، نه اون میاد از روت میشه میره اصلا کاری نداره . میگه آقا شما طبق قوانین احترام نگذاشتی ، شما جای مناسبی نبودی ، فکر نکن که چرخ قطار خودش رو نرم می کنه برای تو ، نه طبق قوانین عمل نکنی میاد از روت رد میشه نابودت می کنه . این کار جهان مادیه ، این شکل عملکرد جهان مادیه . اما کسی که قوانین رو درک کنه که خداوند توی قرآن میگه به پیامبر فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ ، میگه به محض اینکه فارق شدی ، آروم شدی نخواب تو دل موفقیت هایی که قبلا کسب کردی ، نتایجی که قبلا کسب کردی . برو سراغ چالش های جدید . برو سراغ ، فَانصَبْ رو اومدن ترجمه کردن به مسیر هایی که توش سختی هست . برو مسیر هایی که چالش داره ، مسیر هایی که چالش داره نیار داره بیشتر بر ترس هات غلبه کنی ، نیاز داره بیشتر ایمان بیاری ، نیاز داره بیشتر اعتماد به نفس داشته باشی ، نیاز داره در کل قویتر باشی ، بهبود ، یعنی توش بهبوده . وقتی شما شرکت تسلا رو می بینید یا ایلان ماسک رو می بینید ، می بینید دیگه بهبود دائمی . الان ارزش شرکت تسلا خوب مگه چند ساله کلا این شرکت تاسیس شده . از سال 2012 فکر می کنم اولین خودروش رو تولید کرده ، حساب کنید مقایسه کنید با شرکت بنز و بی او دبیلو و تویوتا جنرال موتورز و فورد و با اینها مقایسه کنید که اصلا تاریخ ، تاریخچه های دارن برای خودشون . صد ساله ، بیشتر از صد ساله دارن خودرو می سازن و دنیا رو فتح کردن . یک شرکتی میاد با بهبود دائمی با وارد شدن به چالش هایی که بقیه جراتش رو نمی کردن و حل کردن مسائلی که بقیه نتونسته بودن حل کنن و پیدا کردن راه حل هایی که بقیه نتونسته بودن پیدا کنن ، دنبالش نکرده بودن ، فکر نمی کردن که بشه حلش کرد ، میاد ماشین هایی الکتریکی ، تمام الکتریکی تولید می کنه ، نه آلودگی داره نه هیچی داره ، و ارزش شرکتش رو به جایی میرسونه که مجموع این شرکت ها ، بچه ها مجموع تویوتا فولکس واگن ، این تویوتا خودش غولیه ، فولکس واگن خودش غولیه ، فکر نکن فولکس واگن چه می دونم صد تا شرکت زیر مجموعه داره ، ائودی داره ، نمی دونم بوگاتی داره ، نمی دونم ده ها شرکت بسیار معتبر رو درست و حسابی زیر مجموعه فولکس واگن ان ، خوب ، یا شرکت بنز یا شرکت بی ام دبلیو یا شرکت فورد که دها مدل مختلف داره یا شرکت جنرال موتورز که بیوک و شورلت نمی دونم جی ام سی و حالا هامر و و و شرکت های دیگه اش زیر مجموعه اش پونتیاک و اینا زیر مجموعه جی ام ان ، جنرال موتورزن . مجموع ارزش تمام شرکت ها با هم ، یعنی همه شرکت ها با هم ارزششون رو ارزش سهامشون رو خوب ، با هم بریزید تو کفه ترازو به تسلا نمی رسه ، کامباین . یعنی تمام این شرکت ها که هر کدومشون صد سال سابقه دارن ، ده ها شرکت زیر مجموعشون دارن ، صد ها و هزاران مدل ماشین تولید کردن ، خوب ، اگر حرکت نکن اگر متوقف بشن ، اگر سراغ ایده های جدید نرن ، اگر چالش های بزرگ تر رو حل نکن ، اگر هر بار وارد مسائل سخت تر نشن نتیجه اش اینه که مجموع شون همشون روی همدیگه به انداره یه شرکتی که اولین خودروش رو 2012 داده ارزش ندارن . این قاعده دنیای مادیه . این رو شما توی زندگی شخصی تون هم ببینید . اگر ما توی 12 قدم اومدیم و به یه سری اگاهی ها عمل کردیم و یه سری نتایج گرفتیم ، این به این معنا که باید بیشتر عمل کنیم تا بیشتر نتیجه بگیریم . فکر نکنید که آقا ، من همیشه گفتم ، گفتم دنیا یه سطح صاف نیست . مسیر حرکت زندگی ما یه سطح شیبداره ، یا داری میری بالا یا داری میایی پایین ، توقفی در کار نیست . فکر نکنید که آقا من به یه جایی می رسم حالا مثلا حالا من یه خونه دارم یه ماشین دارم یه رابطه خوبی داریم یه سلامتی داریم و فلان و اینا ، این دیگه همین رو می خوام ، همین کافیمه . فکر نکن همینجور میمونه ، این یا بهتر می شود یا بدتر می شود ، همین جور بمون ما نداریم توی دنیای مادی . ما توی دنیای مادی همینجور بمون نداریم . یا یک گیاه رشد می کند یا نابود می شود . همینجوری نمی مونه ، هیچ چیز در دنیای مادی همینجور نمی مونه ، هیچ جیز . یا داره رشد می کنه ، یا داره نابود می شه . هیچ چیزی در دنیای مادی همینجوری نمی مونه ، خوب ، همه چیز داره حرکت می کنه . هیچ چیزی ثابت نیست . بنابراین وقتی که ما به یک نتیجه ای می رسیم به یک عملکردی می رسیم به یک چی می دونم ریزالتی از حرکتمون می رسیم با ، به همین دلیل می گم قبل از اینکه ، من توی زندگیم اینجوری بودم توی دوره ، توی دوره های مختلف تو دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها هم همین رو گفتم ، قبل از اینکه برسیم به نتیجه باید ، مثلا ، مثلا فرض کن من اومدم گفتم که آقا برای مثلا کسب و کارم برای زندگیم برای فلان من می خوام این نقطه برسم . وقتی که دیگه خیلی به این نقطه نزدیک شدم خوب ، یعنی می دونم که آقا امروز فرداست یا تو این هفته هاست که من به این نقطه برسم ، خوب ، به این هدفم برسم ، قبل از اینکه بهش برسم هدف بعدی رو انتخاب کردم ها . قبل از اینکه بهش برسم ، یعنی نزدیکش شدم ، نه اینکه از قبل هدف بعدی ، از خیلی دورتر هدف بعدی رو انتخاب کنم . وقتی نزدیک می شم به هدفی که انتخاب کرده بودم ، خیلی که بهش نزدیک شدم ، قبل از اینکه بهش برسم هدف بعدی انتخاب شد . به محض اینکه بهش رسیدم برم سراغ ، خوب حالا بریم سراغ هدف بعدی . مثل تیم فوتبال . وقتی که یه جامی رو می گیره میگه آقا ما الان یه هفته خوشحالی می کنیم میریم تو شهر ، نمی دونم جشن و پایکوبی رو قهرمان شدیم ، حالا قهرمان جام باشگاه اروپا شدیم یا قهرمان کش.ر شدیم ، فلان می زنیم و می رقصیم و اما به محض اینکه این جشن های چند روزه تموم شد باید با قدرت بیشتر ادامه بدیم برای مسابقات بعدی ، برای فصل بعدی ، خوب ، بخاطر همین هم خیلی ، خیلی سخته که یک تیمی بتونه قهرمانی رو ادامه بده . بتونه سال بعد هم قهرمان بشه ، سال بعد هم قهرمان بشه . چون نمی تونه از لحاظ ذهنی همون انگیزه و همون حرکت رو نگهداره برای خودش . آدمهای کمی می تونن این کار رو انجام بدن ، به همین دلیل آدمهای کمی می تونن پاداشهای خیلی بزرگی بگیرن . به اندازه ای که می تونیم حرکت کنیم و به اندازه ای که می تونیم وقتی به نتیجه ای می رسیم باز هم ادامه بدیم نتایج بزرگ و بزرگ و بزرگتر میشه . و راه جهان مادی همینه ها . فکر نکنید که یه روزی میرسه که آقا ما هیچ کدوم رو خودمون کار نکنیم ، رو باورهامون کار نکنیم ، ورودی هامون رو کنترل نکنیم بر ترسهامون غلبه نکنیم ، تصمیم های درست نگیریم ، حرکت نکنیم ، شجاعت نداشته باشیم ، ایمان نداشته باشیم و اوضاع همونجوری که هست بمونه ، ثابت بمونه ، هرگز این اتفاق نمی افته .
پس خداوند در آیه 7 سوره شرح می فرماید فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ ﴿٧﴾ که توضیح دادیم در موردش کلی و در آیه آخر وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَب ﴿٨﴾ پس به سوی پروردگارت ، ربت ، اینجا نیومده بگه بسوی ما روی بیار ها ، این همه گفت آقا ما قلبت رو باز کردیم ، ما بار رو برداشتیم ، ما اسمت رو پرآوازه کردیم ، ما فلان کردیم ، ولی اینجا که می رسیم به بحث های توحیدی میگه وَإِلَىٰ رَبِّكَ به پروردگارت به ربت ، یعنی به اون ، اون پروردگاری که ، فرمانروای کیهانه و این قوانین وضع شده و همه این در واقع جهان در سیطره قدرت اون هست به سوی اون توجه کن . به سوی اون روی بیار . برای اینکه تو حرکت کنی نیاز داره به باور به رب . اینکه نیومده به الله رجوع کنه این هم حرفه ها . نیومده بگه که وَإِلَىٰ اللهک مثلا فَارْغَب . گفته وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَب . و به سمت پروردگار ، قدرتمندترین فرمانروای کیهان روی بیار . این تفاوت هست که بیاد بگه به سمت خدا روی بیار یا به سمت رب روی بیار . اینکه کلمه رب رو اینجا استفاده کرده بدون الف لام ، گفتم همیشه کلمه رب بدون الف لامه و همیشه کلمه الله با الف و لامه به این دلیل که یک فرمانروا بیشتر نمی تونه جهان داشته باشه که بخواد اصلا الف و لام بذاره . و اینکه میاد میگه آقا نمرکزت رو و توجهت رو به رب بذار به اون مفهومی از خداوند میگه که قدرت داره ، سیطره داره ، به اون مفهومی میگه که مقابل شرکه ، مقابل قدرت دادن به دیگرانه ، خوب ، تو زندگی مون . و این مسیره زندگیه . همون خدایی که داره هدایتمون می کنه ، همون خدایی که داره به ما ایده ها رو الهام می کنه ، همون خدایی که تو آیه قبلی مسیر رو برامون آسون کرده ، بار رو از روی دوشمون برداشته ، قلبمون رو باز کرده ، همون خدایی که ایده ها رو به ما الهام می کنه هدایتمون می کنه میگه آقا این راهشه ، به یه مساله ای گیر کردی بهت میگوید جواب مساله رو ، همون خدایی که انسان های درست رو وارد زندگیت می کنه ، همون خدایی که درها رو برات باز می کنه ، همون که قدرت انجام همه این کارها رو داره ، همون که قدرتش از همه بالاتره ، همون خدایی که نیاز نیست بخاطر اینکه به اهدافت برسی بچسبی به آدمها ، برم رئیس بانک رو ببینم ، برم نمی دونم جلوی فلانی تعظیم کنم ، برم فلانی رو تو ذهنم بزرگ کنم ، نمی دونم اطلاعات و سپاه رو ، نمی دونم رئیس جمهور رو ، نمی دونم نماینده مجلس ، ترامپ و فلان و بهمان ، همون خدایی که از همه بالاتره ، از همه قدرتمندتره ، همون که اگر بهش وصل بشی همه کارها رو برات انجام میده ، به سمت اون حرکت کن . به سمت اون رو بیار ، برای اینکه مسیر درست رو بری . خدا رو صد هزار مرتبه شکر واقعا خوشحالم که تونستیم دوره 12 قدم رو تا اینجا ادامه بدیم . گفتم نمی دونم حالا بعدش چی میشه . خداوند ، همون خدایی که هدایتمون کرده تا الان که حالا این دوره اصلا می گم هیچ ایده ای نداشتم که جلسات این دوره چجوری می خواد پیش بره ، اصلا هیچ ایده ای نداشتم کی می خوام هر جلسه رو آماده کنم و همش به همین شکلی که شما دارید می بینید در قدمهای گذشته که آماده شد ، خدا هم به ما خواهد گفت که قدمهای بعدی چی خواهد بود . یک ، در مورد این موضوع که صحبت کردیم یک دوره ای هست به نام دوره ارزش تضاد که جدیدا ادیت شده ، خیلی وقته که روی سایت بود ، یه مدتی از روی سایت برداشتیمش که کارهای ادیت و ویرایش و تمرین هاش رو انجام بدیم ، الان با یک ویرایش کوچیکی روی سایت دوباره قرار گرفته ، در مورد این موضوع اگر می خواید بیشتر بدونید دوره ارزش تضاد رو تهیه کنید ، سه جلسه است ، خیلی سه جلسه تقریبا نیم ساعت 40 دقیقه ایه و انشا الله حالا میگم دوره های دیگه ای رو داریم فعلا کار می کنیم روشون . می خوایم روانشانسی ثروت 1 رو که بروزرسانی ، کل دوره بروزرسانی شده از اول ضبط شده رو تمومش کنیم بعد بریم سراغ بروزرسانی دوره های دیگه که هنوز بروزرسانی نشده اند و بعد از اون دیگه حالا اینکه قدم ها رو ادامه بدیم یا اینکه مثلا یه ، یه چیزهایی یه ایده هایی هم مثلا شاید تو ذهنم باشه که یه سری حرفها مثل همین موضوعات یا آیه ها یا یه سوره هایی یا یه سری آگاهی هایی با توجه به یه سری مسائلی که من بهش بر می خورم ، مثلا بهم گفته بشه یا درکش کنم یا مثلا راه حلهایی رو پیدا کنم بعد بیام مثلا یه فایلی مثل همین ارزش تضاد یه دوره مثلا یک ساعته دو ساعته سه ساعته ای ، حالا فایل یک ساعته نیم ساعته هر چقدر که بشه مثلا بذاریم به عنوان محصول که بچه ها استفاده کنن هیچ ، الان می گم همه اینها کلا خیلی خامه ایده هاش ، ولی می دونم که وقتی توی مسیر حرکت می کنیم قدمها گفته میشه دیگه . این یکی از اون درسهایی که توی زندگی گرفتم که آقا همین که حرکت می کنیم قدمهای بعدی به ما گفته میشه . خیلی لذت بردم از ویدئوهایی که برام فرستادید ، خیلی خیلی لذت بردم ، خیلی هم زمان گذاشتم برای اینکه اون ویدئو ها رو ببینم . خیلی هم طولانی بود ویدئو های خیلی از بچه ها ، بعضا حتی ما ویدئو سه ساعته هم داشتیم و خیل یخوشحال بودم از اون روندی که بچه ها طی کردن . خیلی خوشحال بودم . این روندی که شما طی کردید من هیچ شکی به اینکه این نتیجه میده نداشتم هیچ وقت ، خوب . یعنی اگر همه مردم بیان بگن آقا این شیوه و این سیستم و این نگاه یکه تو داری جواب نمیده در من شکی ایجاد نمی کنه . یعن یمن هیچ نیازی ندارم که کسی بیاد تائید کنه بگه آقا من از برنامه های تو استفاده کردم و زندگیم متحول شد و مثلا تائئید بیشتری در قلب من ایجاد بشه . بگم آها دیدی ، دیدی مثلا من شک داشتم که جواب میده این شیوه ولی مثلا الان مطمئن شدم جواب میده ، نه من مطمئن بودم به این شیوه ، من زندگی کردم با نتایج این نگاه . من دارم می بینم تفاوت زندگی الانم رو با گذشته ام رو . من می فهمم چه مسیری رو طی کردم از گذشته ام تا به این نقطه رسیدم ، می فهمم دستاود هام رو می فهمم نتایجم رو می فهمم زندگیم رو . دارم می بینم شرایط زندگیم به چه شکلی هست . دارم زندگیم رو از همه ابعاد روابط سلامتی ثروت آزادی مالی مکانی زمانی معنویت ، دارم همه اینها رو می بینم و می دونم که از کجا شروع کردم و می دونم از چه مسیری شروع کردم و چه مسیری رو ادامه بدم ، اروم آروم چه نتایجی بوجود اومد . هیچ تردیدی تو یاین قضیه نیست برای من خوب . ولی ممکنه خیلی هاتون هنوز دقیق نیدونید ، هنوز دقیق نفهمید که این نگرش و این باورها چه نتایجی داره ایحاد می کنه . راهش اینه که همون سیستم چکاپ فرکانسی اولی تون رو درست ببینید و مقایسه کنید و ببینید که چه قدمهایی رو برداشتید و چقدر باور کردید این دوره رو و بعد نتایج رو ببیند اونوقت به این باور برسید که این ، این سیستم ، این قوانین حتما و 100 در 100 اگر ازشون درست استفاده بشه ، 100 در 100 جواب میده . بدون شک و تردید . اوقت خیلی جدی تر این مسائل رو دنبال می کنید ، خیلی جدی تر روی خودتون کار می کنید ، خیلی جدی تر توی دل ترسهاتون می رید ، خیلی جدی تر باورهاتون رو درست می کنید ، خیلی جدی تر فیلتر می کنید آدمهای اطرافتون رو ، ورودی های ذهنتون رو ، خیلی جدی تر ایمان میارید به خداوند و قوانینش و به همون نسبت هم زندگی تون بهتر و بهتر میشه . دوره 12 قدم رو از قدم اول شروع کنید هر ماه یک قدم رو برای خودتون در نظر بگیرید حتی می تونه هر هفته یک قدم باشه به نسبتی که حالا آمادگیش رو دارید . از اول گوش کنید ، اگر نیازه که بارها هر قدم و هر جلسه رو گوش کنید و تمریناتش رو بنویسید . فکر کنید به حرفها . قبلا هم گفتم اگر صد بار دیگه دوره 12 قدم رو از اول گوش کنید و فایلهاش رو ببینید ، باورتون نمیشه که یکسری حرفها رو می بینید و می شنوید که قبلا هم توی این فایلها بوده . یعنی می گید آقا من اصلا تا حالا این حمله رو نشنیده بودم از زبان استاد . این به این دلیله که داره آمادگی ما میره بالاتر . و الا این جملات توی اون فایلها بوده از قبل . شما مثلا 50 بار تو مثلا 2 سال گذشته شنیده بودیدش . ولی به میزانی که داره سطلتون بزرگ تر میشه ، به میزانی که داره آمادگی تون بیشتر و بیشتر میشه دریافت هاتون هم بیشتر و بیشتر میشه و قویتر میشه و جنسش هم متفاوت میشه . خیلی دوره خوبی بود ، خیلی خوشحالم بابت اینکه خداوند این فرصت رو به من داد که این دوره رو شروع کنیم و حداقل تا قدم 12 اش رو به اتمام برسونیم . حالا منم برای خودم برنامه دارم . منم سعی می کنم که ثابت نباشم ، سعی می کنم که توی ، چه می دونم باد موفقیت هایی که توی زندگیم الان هست نخوابم و فکر نکنم که آقا این دیگه تموم شد و من به نتیجه رسیدم و من یه همچین زندگی دارم ، انقدر ثروت دارم ، انقدر ملک دارم ، انقدر روابط خوب دارم و اینا و سعی کنم که حرکت کنم . البته من همیشه تو زندگیم همینجوری بودم یه موقع هایی خیلی بهتر ، یه موقع هایی یه ذره کمتر ولی در کل همیشه مسیر زندگیم این بوده و سعی می کنم که این مسیر رو ادامه بدم ، امیدوارم که شما هم ادامه بدید . دیدکاه هاتون در مورد موضوع این جلسه و صحبت هایی که شده . چه اون مواردی که به این صحبت ها عمل ، درست عمل کردید و نتیجه گرفتید چه اون مواردی که درست عمل نکردید و نتیجه نگرفتید ، همه رو تو قسمت کامنت ها بنویسید . عاشقانه می خونم ، اون دوستانی که فایلهاشون رو نفرستاده بودند باز هم می تونن به همن سیستمی که توی در واقع قدم قبلی تو جلسات قبلی گفته شد که عزیز دلم نشست یه برگه ای رو اماده کرد ، کامل توضیح داد که به چه شکل در واقع اون فایلهای جکاپ فرکانسی تون رو بفرستید رو ، اومد نوشت ، مدیر فنی عزیزمون کامل فضای ، شیوه ارسال فایلها و کم حجم کردن فایلها ، نرم افزارهایی که می تونید باهاش کار بکنید رو براتون توی همون قسمت جلسات 2 بوده ، 3 بوده ، جلسات چند دوره 12 قدم بوده رو گذاشتیم که از اون استفاده کنید . دوستانی که نفرستادن می تونن بفرستن . من تا جایی که زمانم جواب بده می بینم فایلهتون رو ، هر چند که خیلی ها هی دارم از قدم های اول هی دارن می رسن به قدم 12 ، اونها هم می تونن فایلهاشون رو بفرستن دیگه . یعنی این دوره 12 قدم یه دوره یه که همیشه زنده است ، یعنی همیشه ، حالا شما توی بکاند سایت ما نیستید ، ولی ما که داریم بک سایت رو می بینیم . ما روزانه تعداد بسیار زیادی وارد قدم اول می شن بعد از قدم اول میرن قدم دوم ، قدم سوم ، قدم چهارم ، یعنی همیشه داره این زندگی می کنه این دوره . به همین دلیل همیشه شما می تونید بیایید قسمت کامنت های این دوره رو ببینید و هر بار کامنت های جدید خواهید دید . حتی اگر تمام کامنت های دوره 12 قدم رو تک تک جلساتش رو خونده باشید و حالا ایده های بچه ها ، مواردی که بچه ها گفتن رو دیده باشید باز هم می تونید از اول بیایید ببینید ، چون هر بار کامنت ها بیشتر و بیشتر میشن ، چون هر بار داره این سیستم یک ورودی کاملا مناسبی بهش اضافه میشه و اینها همینجوری قدم به قدم میان تا قدم 12 . اونهایی هم که میرسن به قدم 12 الان دارن این فایل من رو می بینن و ممکنه مثلا زمانی این فایل رو ببین که چه می دونم یکسال 2 سال از ضبط این فایل گذشته می تونن به همون سیستم فایل رو برای ما ، فایل چکاپ فرکانسی شون رو بفرستن و من ببینم . حالا اگر موردی بود ، اگر مساله ای بود ، اگر نیازی بود ، باز هم مثلا ممکنه چکاپ فرکانسی رو بذارم ، حالا یا توی قدم 12 بذاریم ، یا قدم 13 یا قدم 14 . تا الان که قدم 12 و دوره 12 قدم برای من تموم شده است . یعنی جلسات قدم 12 کامل شده . ولی احتمال داره می گم هیچ چیزی قطعی نیست ، احتمال داره که یه چکاپ فرکانسی رو ببینم که دوست داشته باشم در موردش صحبت کنم یا دوست داشته باشم شما ببینیدش و مثلا بذاریم توی قدم 12 یا اصلا بذاریم قدم 13 یا قدم 14 . نمی دونم چه اتفاقی می افته . ولی می خوام بگم که فایلهایی که برای من می فرستید رو با عشق نگاه می کنم و تحسین می کنم و تحسین تون می کنم که حرکت کردید و زندگی خودتون رو بهتر کردید و دنیا رو جایی بهتری برای زندگی کردن دیگران کردید .
عاشقتونم هر کجا که هستید در پناه الله یکتا شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرتت باشید . انشا الله ببینمتون حالا توی دوره های مختلف ، دوره روانشانسی ثروت 1 و 2 و 3 توی دوره روانشانسی ثروت 3 برای اونایی که می خوان کسب و کار خوب داشته باشم ، دوره فوقالعاده یه ، یه آپدیت خوبی هم می خوایم براش بریم و این مسیر رو انشا الله ادامه خواهیم داد . تو سریال زندگی در بهشت . انشا الله سالم باشید خدا نگهدارتون باشه . واقعا خوشحالم که یکسال خورده ای 12 قدم رو با هم تا اینجا اومدیم . انشا الله این مسیر رو تا ابد تا وقتی که زنده هستیم ادامه خواهیم داد . خدانگهدارتون باشه