سلام به دوستای عزیزم
این قسمت اول از سریال ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است هست . و ما اتفاقات جدید که در زندگی ما رخ داده رو با زبان تصاویر نشان دادیم که چطور اون محیطی که وحشی شده بود و حتی نمی شد توش راه رفت یا توی خونه زندگی کرد و انقدر تار عنکبوت بسته بود که که ما ساعتها زمان گذاشتیم تا پاکسازی اساسی داشته باشیم . می دونید ارزش هر مکانی به بودن انسان معنی پیدا می کنه . اگر در محیطی که مربوط به زندگی آدمهاست کسی حضور نداشته باشه اون محیط تبدیل به یک محیط وحشی میشه . چون این انسانه که تغییرات رو با فکرش بوجود میاره . چون انسان همیشه در حال بهتر کردن شرایط زندگی خودشه . چون انسان می خواد که تا حدودی جلب توجه داشته باشه .
می دونی وقتی ما وارد این محیط برای زندگی شدیم تا حدودی انتظار چنین محیطی رو داشتیم ، ولی اینکه انقدر به هم ریخته و خارج از کنترل انسان بوده باشه کمی غیر منتظره بود . ولی با وجود اینکه ما بهبود هایی از جنس همین شرایط داشتیم . ما وقتی در رامسر بودیم آنقدر شرایط محیطی رو تغییر دادیم که وقتی می خواستیم از اون مکان به مکان فعلی ما در روستا تغییر مکان بدیم افرادی که در اونجا باهاشون زندگی می کردیم اصلا دلشون نمی خواست که اون مکان رو ترک کنیم . چون از شیوه رفتاری ما و نحوه ایجاد تغییرات و اخلاقیات و روحیات ما کاملا اشنا شده بودند و به شدت عاشق چنین رفتاری بودند که بدون اینکه چیزی از ما بخوان ما خود جوش دست به عمل می شیم و تغییرات اساسی رو بوجود میاریم .
در واقع می خوام از قوانینی که پشت این تغییرات بود براتون بگم . ما در دوره عزت نفس از موضوعاتی صحبت کردیم که باعث میشه از همون مکانی که هستی شروع کنی به حرکت و از پشیمان شدن و احساس گناه دست برداری و از آینده ای که معلوم نیست چیه نترسی و نگران اتفاقات آینده نباشی . چون وقتی نگران اتفاقی در آینده هستیم این نگرانی گسترش پیدا می کنه و در آینده نگرانی های بیشتری رو خلق می کنه . اگر احساس غم و اندوه داشته باشیم این احساس باز هم با توجه به قانون رشد و گسترش و زایش جهان ، گسترش پیدا می کنه و آینده ای پر از غم و اندوه رو برای ما فراهم می کنه . یعنی اتفاقات و شرایطی بوجود میاد که یا احساس ترس رو در ما بیشتر می کنه یا احساس غم و اندوه رو بیشتر می کنه . اما وقتی در همون مکان و زمانی که قرار داریم و همین زمان در اختیار ماست که چطور ازش استفاده کنیم با شور و شوق فراوان و امید به آینده و اتفاقات و شرایط خوب به سمت جلو حرکت می کنیم و احساس مون رو خوب نگهمیداریم آینده ای که می سازیم از جنس همین احساسی است که در همین زمان داریم یا در زمان حال داریم .
حالا وقتی ما با چنین محیطی روبرو شدیم اگر می ترسیدیم و غم و اندوه ما رو می گرفت مطمئنا اولا اصلا دست به کار نمی شدیم و از جنس ترس و غم و اندوه بیشتر سراغ ما می اومد و شرایط رو برای ما بدتر می کرد و ما اصلا دست به کار نمی شدیم که محیط به این وحشتناکی رو بخوایم تغییر بدیم تا چه برسه به اینکه بخوایم دوام بیاریم .
ما اولش شروع کردیم به سوزوندن علف های هرزی که در حیاط بود و با همون امکانانی که داشتیم از کپسول و پیکنیک استفاده کردیم . جالبه بدونید که برق و آب این محیط قطع بود و کلی می تونست ما رو نگران کنه . ولی در عوض رفتیم سراغ ایجاد تغییر مثبت . راستی اون روزی که ما رسیدیم به روستا فرداش روز تعطیلی رسمی بود و وسط هفته بود . روز تعطیلی که من اصلا نمی دونستم تعطیله رفتم شهر و اداره برق که بگم آقا برق من قطعه می خوام که وصلش کنید . رفتم دیدم تعطیله و و وایسادم و با افراد اداره صحبت کردم که بیان وصل کنن و چقدر انسنان های فوق العاده بودند . قبلش بگم که در طول مسیر که داشتم می رفتم شهر با خودم تکرار می کردم که من به زمان عالی و شراییط عالی و افراد عالی و امکانات عالی هدایت خوام شد و تا زمان رسیدن تکرار میکردم . و با خودم می گفتم افراد کار من رو براحتی و آسانی انجام می دهند . و وقتی که اونجا افراد گفتن که ممکنه بدهی داشته باشید ، گفتم که نه بدهی نداریم و بعدش رفتم با مسئول برق صحبت کردم و داخل سیستم دیدن که نه بدهی نداره و بهم گفتن که میاییم وصل می کنیم و گفتم که چقدر طول می کشه گفتن که یک ساعت دیگه و بعدش رفتم نون گرفتم و اومدم روستا ، به محض رسیدن دیدم گوشیم زنگ خورد گفتن که اومدیم برای وصل کردن برق . و افراد بسیار عالی اومدن برق رو وصل کردن . و نرگس گفتش که همسایه ها گفتن که لوله آب ممکنه هوا گرفته آب نمیاد و بعد با کنتور آب ور رفتیم تا بالخره آب هم اومد .
حالا ببینید اگر ما اون آدم قبلی بودیم و اون نگرانی ها و ترس ها و ناراحتی ها از افرادی که در کار قصور کردن بود ، به نظرتون اصلا می رفتیم دنبال وصل کردن آب و برق ؟ واقعا نمی رفتیم . ولی وقتی ما امیدواریم به اینکه می شود این امکاناتی که همه دارن ما هم می تونیم داشته باشیم و خودمون رو لایق این امکانات می دونستیم که داشته باشیم و جهان هم همین رو بهمون ثابت کرد که می شود داشت . در واقع نوع افکار و باورها و رفتار ما نشون میده که جهان قراره بهمون چی نشون بده و چی رو نشون نده . وقتی به فراوانی باور داشته باشیم و خودمون رو لایق نعمت ها بدونیم رفتار ما این میشه که می ریم دنبال این امکانات که خودمون داشته باشیم .
می دونید وقتی وارد عمل شدیم تازه اون همه حرفی که به خودمون می زدیم که ما می توانیم این کار رو بکنیم یا اون کار رو می شه کرد درک کردیم که آیا حرف مفیت می زدیم یا واقعا حرف درست و هماهنگ با قانون بود . انسان تا وقتی که وارد عمل نشود متوجه نقص ها و عیب و ایراد ها نمی شود . چون ما در ذهنمان و فکرمان اون نهایت قایت نقشه را می ریزیم و در درون ذهنمون باهاش زندگی می کنیم و می توانیم براحتی تغییرش بدیم ، ولی وقتی به عمل کردن می رسه خالی از تضاد و عیب و ایراد نیست و با کلی تغییرات فکری و رفتاری مواجه می شیم که باید تغییرشون بدیم تا به نتیجه برسیم . ما در هنگام عمل کردن با یکسری کمبود های ابزاری برخورد می کردیم و با اون نقشه ای که در ذهن داشتیم کاملا متفاوت می شد و لاجرم فکرمون و تصمیمون باید تغییر می کرد تا بتونیم به اون هدف نهایی برسیم . یعنی از اون مسیری که در ذهن داشتیم به نتیجه نهایی نمی رسیدیم حتما باید هماهنگ با اون شرایطی که داشتیم حرکت می کردیم تا نتیجه نهایی شکل می گرفت . مواقعی هست که ما می توانیم کلی امکانات و ابزاری هایی تهیه کنیم و اون شرایط رو به شکل دیگه ای تغییر بدیم ، اما ما در اون لحظه امکان تهیه ابزار لازم و امکانات لازم رو نداشتیم و برای همین با همون چیزهایی که دم دستمان بود و از قبل مهیا بود کار کردیم ، شاید در وسط کار یکسری ابزارهایی تهیه کردیم ولی خیلی چیز زیادی نبود ، صرفا فقط برای اینکه بتونیم باهاش مسیر رو کمی صاف تر کنیم .
بگذارید مثال بزنم تا دقیق درکش کنیم . ما وقتی وارد این محیط شدیم برای شروع اومدیم اون حیاط رو نقشه براش کشیدیم و گچ ریختیم که چطور قراره حیاط باشه و باغچه کجا باشه و مسیر مثلا به سمت دستشویی کجا باشه و مثلا آشپرخانه کجا باشه . اولین جایی که برای ما مهم بود داشته باشیم آشپرخانه بود که شروع کردیم به دیوار کشی و تا زمانی که تموم نشد دست به هیچ کاری نزدیم و وقتی تموم شد اومدیم حیاط رو شروع کردیم به کندن و خاک برداری کردن و به مرحله ای رسید که نیاز بود که کفسازی بشه و اتفاقا برای کفسازی از آجرهایی که داشتیم استفاده کردیم ، یعنی نرفتیم موزاک یا سنگ و سرامیک تهیه کنیم ، چون در اون لحظه امکانش رو نداشتیم که بخریم در نتیجه باید از ابزارهایی که موجود داشتیم استفاده می کردیم و ما هم همین کار رو کردیم که بعدا اون چیزهایی که نداشتیم رو تهیه کردیم . و در هنگام باغچه سازی تنها ابزاری که کم داشتیم شن کش بود که خیلی بهمون در صاف کردن باغچه کمک زیادی کرد و قبل از اینکه باغچه شروع کنیم این ابزار بسیار مهم حیاطی رو خریدیم و ازش به درستی استفاده کردیم . اتفاقا علاوه بر باغچه در سایر قسمت های این خونه هم ازش به درستی استفاده می کنیم .
می دونید درسته که یه سری چیزها رو ما نداشتیم و حتی نخواستیم بخریم ، بخاطر این بود که نمی خواستیم خودمون درگیر این بکنیم که حالا بریم براحتی این کار رو بکنیم و بریم کارگر بگیریم بیاد کارهای ما رو انجام بده ، بله می تونستیم این کار رو انجام بدیم ، اما اون موقع اگر ما گوشه کار می نشستیم و فقط ناظر این کارها بودیم انقدر از درک قانون می تونستیم حرف بزنیم ؟ انقدر از اینکه ما خودمون این کار رو کردیم می تونستیم حرف بزنیم ؟ واقعا الان که دارم اینها رو تایپ میکنم هیچ حرفی برای گفتن نداشتم و فقط می تونستم بگم که اره ما دادیم برامون این ساختمون رو این شکلی ساختن و ما فقط در ذهنمون این رو می دیدیم و هیچ درکی از درک قانون برای ما ساخته نمی شد . می دونید اینکه خودمون دست به کار شدیم فارق از اینکه اون کار از نظر فیزیکی برامون اصلا آسون نبود و کار خاک برداری و با کلنگ کندن زمین کار بسیار طاقت فرسایی هست ، اونهایی که با بیل و کلنگ زمین رو کندن یا کار کشاورزی کردن حرف من رو بسیار خوب درک می کنن که من چی می گم .
ولی وقتی به ماجرای سفر جاده چالوس که 13 روز طول کشید و اون هم با پای پیاده که در سریال سفر به دور ایران چندین قسمت ازش در سایت مسیر توحید داریم فکر می کنم تجربه کردن اون چیزی که در ذهن داری خیلی بسیار بسیار برای درک قوانین که داریم در موردش صحبت می کنیم اهمیت بسزایی داره و گرنه چطور ما باید بیام در مورد عملکرد قانون و نتیجه ای که بهمراه داشته صحبت کنیم . اگر ما از هیچ تجربه ای بیاییم فقط چنیدن صفحه در مورد قانون بنویسیم و هیچ تجربه ای از خودمون بیان نکنیم و فقط بیاییم مثالهایی از افرادی که رفتن تجربه کردن و کلی نتیجه خلق کردن بگیم که فقط حرف مفت زدیم و این حرف مفت زدن که هیچ درکی رو برای ما نداشته که . پس چطور می تونم بیاییم از دیگران و نتایج دیگران حرف بزنیم و باورهای درک قانون رو منقل کنیم . درسته که همون گفتن از تجربیات دیگران و کلی کتاب خوندن و صحبت کردن در مورد قانون هیچ ایرادی نداره و کسی که داره این کار و انجام میده یک کار مثبتی هست و از نظر خودش بسیار ارزشمند هست و ما هم بهشون احترام می گذاریم ، اما ما اون آدمهایی نیستیم که صرفا بیاییم در مورد اتفاقات زندگی افرادی در این دنیا صحبت کنیم و خودمون فقط یکجا نشسته باشیم حرف بزنیم . اصلا با روحیات ما سازگار نیست چون احساس می کنیم که داریم فقط یه سری حرفهایی رو می زنیم انگار دایم به خودمون دروغ می گیم ، انگار داریم فقط نقش بازی می کنیم و این نقش بازی کردن برای ما هیچ فایده ای نداره . ما دوست داریم بیاییم در مورد تجربیاتی حرف بزنیم که با پوست و گوشت و استخونمون تجربه کردیم و با تمام وجودمون حرف بزنیم و فریاد بزنیم که آقا ، خانم پیر و جوون داستان این همه در مورد زندگی و عمل به قانون و خیلی چیزهای دیگه حرف میشه اینه ها ، نشینیم فقط تماشاگر باشیم و کلی آدمهای دیگه برن تجربه کنن و لذت ببرن و ما فقط شنونده این تجربیاتت و احساسات نابی باشیم که در دل این تجربه ها خوابیده .
حالا دیگه قضاوت با خودمون هست ، آیا می خوایم منتظر مکان آماده ای باشیم ، مسیر آماده ای باشیم و فرش قرمز برای ما پهن کرده باشن و از ما استقبال گرمی بکنن ؟ به نظر من که خیال خامی بیش نیست ، چون تا زمانی که عمل نکنیم و تغییر شخصیت نداشته باشیم جهان ما رو به مسیر های بهتری هدایت نخواهد کرد . اگر فقط بیاییم بشینیم و کتاب بخونیم و فایل گوش بدیم و بگیم خوب دیگه زندگی ما تغییر می کنه فکر نمی کنم این اتفاق به خودی خود تغییر کنه . حالا این حرکت کردن برای ایجاد تغییرات می تونه درونی باشه و می تونه بیرونی باشه ، مثلا کسی که می خواد شخصیت و ایرادی مثل دروغ گفتن یا ترسیدن و خیلی چیزهای دیگه ای داره ، اگر از همون جایی که هست شروع نکنه امکان نداره بتونه با نشستن منتظر یک شخصیت درست باشه ، یا مثلا کسی که می خواد وزن کم کنه فکر نمی کنم فقط با خوابیدن و خوردن چیزهایی که باعث افزایش وزن میشه بتونه وزنش رو کاهش بده ، حتما باید بلند شه و مصرف چیزهایی رو کم کنه یا قطع کنه و شروع کنه به حرکت و ورزش کردن و راه رفتن تا بتونه به اومن وزن ایده عالی که می خواد برسه . می بینید من هم از تغییرات درونی حرف زدم و هم از تغییرات بیرونی ، یعنی هر دوشون نیاز به حرکت کردن و عمل کردن دارند . در مورد تغییرات درونی باید بتونیم از اون حرفهایی که مثلا در مورد دروغگویی داریم پرهیز کنیم و ذهنمون رو عادت بدیم که حرفهای درست بزنه که اوایلش بسیار کار سختی هست که بشه ذهن رو کنترل کرد ولی وقتی یه کمی درست حرکت می کنیم کم کم عادت می کنیم به اینکه می شود و کمی بهتر می شیم و دوباره کمی بهتر و تا جایی که دیگه می بینیم که ما دیگه دروغگویی نداریم یا حداقل کمتر شده . این هم مثالی از تغییر شخصیت درونی که می شود داشت .
کلا چه تغییر درونی باشه و چه بیروین باشه چه تغییر محیط اطراف باشه اول کلا نیاز به کنترل ذهن بالای داره و نیاز به عزت نفس بالایی داره که اوایلش که کار ممی سخت تر هست بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و برنگردیم به همون شیوه قبلی که داشتیم . ما در دروه عزت نفس در مورد تمام آنچه که یک فرد باید در خودش بسازه که بتونه این مهارت رو داشه باشه که دست به کارهایی بزنه که شخصیت پولادین بسازه کلی قوانین رو با نتایج خودمون زدیم که کسی که این دوره رو می خره و تمریناتی که داره اگر بهش عمل کنه نتایجی می گیره که خودش هم باور نمی کنه . ولی شرطش عمل کردن به اون تمرینات هست که بتونه تغییر شخصیت ایجاد کنه . یا ما در مورد اون نتایجی صحبت کردیم که در دوره ایمانی عمل می آورد مفصلا باز کردیم داستان زندگی خودمون رو که چطور شد و با چه باوری مسیر جاده چالوس رو شورع کردیم و با این حال که می دونستیم مسیر اسونی نیست و با پای پیاده اون همه مسیر رو بری و بیشتر شب ها در چادر بخوابی و بر کلی ترس ها غلبه کنی . این ایده ما بود که مسیر جاده چالوس رو بریم و یک تجربه دست اول از خودمون در مورد درک قانون داشته باشیم و وقتی می شینیم فیلم اون شرایط می بینیم که در سریال سفر به دور ایران که چندین قسمت قرار داریم اصلا خودمون لذت می بریم از اینکه ایمان داشتیم و عمل کردیم و نتیجه ای رو خلق کردیم . خیلی خوشحالیم که الان با نوشتن این تجربیان حرف مفت نمی زنیم و جرات داریم در مورد قانونی حرف بزنیم که درک اون از دل شرایط و تجربیاتی گذشته که تونستیم بهش عمل کنیم . و نتایج فوق العاده ای رو برای خودمون خلق کنیم و احساس بزرگ بودن و تغییر شخصیت به سمت کمال رو داشته باشیم .
هر کجا که هستید در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید .
خدانگهدار