متن انتخابی این جلسه کامنت زیبای دوست عزیزمون مهری عزیز
سلام به اساتید محترم و تمام دوستان.
من هنوز به توضیحات قرآنی استاد گوش ندادم. اول تجربه های دوستان رو خوندم . فوقالعاده بودند. یاد تجربه دیروز خودم افتادم. دیروز صبح خیلی زود به خاطر سفر با شما عزیزان بیدار شدم . اول از همه کلی از بودن با شما دوستان لذت بردم . کلی خندیدم. یه جا ذهنم بهم میگفت به خدا دیوونه ای. کله سحر پاشدی مثلاً در حال سفری. درست اون لحظه ها خاطرات گذشته و برخورد اطرافیان و پدر و مادر که بهم گوشزد میکردند پا شو یک کاری بکن تا پولی به دست بیاری از ذهنم گذشت. به خودم گفتم تو از خدا ثروت بی انتها و عزت نفس و قدرتمندی خواستی . خداوند هم تو رو به این کانال هدایت کرد. حداقل تمرینات رو انجام بده.
میتونم بگم دیروز تا شب اونقدر اتفاقات عالی برام افتاد که اگه بخوام بشمارم زمان کم میارم. یکیش این بود همسایه ام اومد منو دعوت کرد برای خوردن چای عصرانه. چیزی که تا باحال برام اتفاق نیفتاده بود . رفتم اونجا با یک دختر خانوم جوان کلمبیایی آشنا شدم. یک سال بود که مهاجرت کرده بود . در این مدت هم کار کرده بود هم درس خونده بود و بهتر از همه که بیشتر شهرهای استرالیا رو دیده بود. بعد یک سال ویزاش تموم شده بود و میخواست برگرده کشور. در کمال ناباوری یک پرواز فوقالعاده ارزان رو پیدا کرده بود به مالزی کامبوج تایلند و … بره برای دو ماه بگرده و بعد بره کشور خودش. با یک کوله پشتی . میگفت ممکنه برگردم کشورم و دیگه نتونم بیام اینور دنیا رو بینم. برنامهریزی کرده بود خفن فقط برای لذت بردن اونم تنهایی.
با خودم خیلی فکر کردم. همیشه میخوام موقعیت عالی پیش بیاد تا من عمل کنم. حواسم نیست که شکرگزار موقعیت الآنم باشم و از اون به بهترین صورت استفاده کنم. لذت ببرم و شکرگزار باشم.
اون دختر کلمبیایی خیلی درس و پیام داشت برای من. نترس و اقدام کن . مهم نیست. خدا خودش راهها را باز میکنه.
به دنبال وام و قرض نباش با همین موقعیت و دولت لذت ببر تا لذتهای بعدی وارد زندگیت بشه.
دیروز روز فوقالعاده ای بود . ممنونم از اساتید محترم و دوستان عزیزم در این گروه فوقالعاده.
ببخشید که شاگرد خوبی نبودم اول درس گوش ندادم . اونقدر ذوق زده بودم و احساسم اول صبحی خوبی بود خواستم یه اشتراک بذارم . دوستون دارم سبد سبد